کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابتداءً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابتداءً
لغتنامه دهخدا
ابتداءً. [ اِ ت ِ ئَن ْ ] (ع ق ) به آغاز. اولاً. نخست .
-
واژههای مشابه
-
ابتداء
لغتنامه دهخدا
ابتداء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ، اِ) ابتدا. آغاز. آغاز کار. اول . برداشت . درآمد. بدو. بدء. بدایت . فاتحه . شروع . سر. مبداء. منشاء. مقابل انتها: آن فاضل که تاریخ امیر عادل سبکتکین را... برانداز ابتدای کودکی ... من نیز تا آخر عمرش نبشتم . (تاریخ بیهقی ). م...
-
حسن ابتداء
لغتنامه دهخدا
حسن ابتداء. [ ح ُ ن ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تهانوی آرد: اهل بیان گفته اند که متکلم خواه شاعر باشد و خواه کاتب ، سزاوار است که در سه موضع از سخن خود طریق تأنق پوید تا از حیث الفاظ گواراترین الفاظ و از حیث سبک نیکوترین سبکها، و از حیث معنی...
-
واژههای همآوا
-
ابتداء
لغتنامه دهخدا
ابتداء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ، اِ) ابتدا. آغاز. آغاز کار. اول . برداشت . درآمد. بدو. بدء. بدایت . فاتحه . شروع . سر. مبداء. منشاء. مقابل انتها: آن فاضل که تاریخ امیر عادل سبکتکین را... برانداز ابتدای کودکی ... من نیز تا آخر عمرش نبشتم . (تاریخ بیهقی ). م...
-
ابتداع
لغتنامه دهخدا
ابتداع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چیزی نو آوردن . نو پیدا کردن . (زوزنی ). نو آوردن . چیزی نو نهادن . || اهل بدعت شدن .
-
جستوجو در متن
-
ابتکاراً
لغتنامه دهخدا
ابتکاراً. [ اِ ت ِ رَن ْ ] (ع ق ) ابتداءً. از فیال .
-
بدواً
لغتنامه دهخدا
بدواً. [ ب َ وَن ْ ] (ع ق ) ابتداءً. در آغاز. (از یادداشتهای مؤلف ).
-
کشنیزه
لغتنامه دهخدا
کشنیزه . [ ک ُ / ک ِ زَ / زِ ] (اِ) غوره ٔ انگور را گویند که در ابتداء برابر کشنیز باشد. (از غیاث اللغات ).
-
تلمیذی
لغتنامه دهخدا
تلمیذی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص ) شاگردی : ... و اول ، تلمیذی جد بنده کرد در پارس به ابتداء جوانی . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 118).
-
خوجابتونسقین
لغتنامه دهخدا
خوجابتونسقین . [ ] (اِخ ) نام شهری بوده است بر کنار رودخانه ٔ قراموران : ابتداء بشهری رسید که نام آن خوجابتونسقین گویند و بر لب رودخانه ٔ قراموران . (تاریخ جهانگشای جوینی ).
-
وخش
لغتنامه دهخدا
وخش . [ وَ ] (اِ) ابتداء و آغاز. (انجمن آرا) (آنندراج ). آغاز و ابتداء. (برهان ) (ناظم الاطباء). || کشف و الهام . وحی . فرتاب . (غیاث اللغات )(آنندراج ). پرتو بزرگی که خدای تعالی بر دل پیغمبران تابد. (آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به وخشور شود.
-
عامل معنوی
لغتنامه دهخدا
عامل معنوی . [ م ِ ل ِ م َ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درمقابل عامل لفظی مانند عاملیت ابتداء است در خبر که همان مجرد بودن از عوامل لفظی است . (از تعریفات ).