کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اباضیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اباضیه
لغتنامه دهخدا
اباضیه . [ اِ ضی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از خوارج منسوب به عبداﷲبن اباض و آنان مخالفین خود را از اهل قبله کافر شمرند و گویند مرتکب کبیره موحد است لکن مؤمن نیست ، و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و بیشتر صحابه را کافر خوانند.
-
جستوجو در متن
-
عبادیه
لغتنامه دهخدا
عبادیه . [ ع َ دی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از اباضیه اند. (اقرب الموارد). رجوع به اباضیه شود.
-
سروس
لغتنامه دهخدا
سروس . [ س َ ] (اِخ ) شهر بسیار بزرگی است در جبل از ناحیه ٔ افریقا و مردم آن از خوارج اباضیه هستند. (از معجم البلدان ). شهری است به افریقیه و اهل آن اباضیه هستند. (منتهی الارب ).
-
اباض
لغتنامه دهخدا
اباض . [ اِ ] (اِخ ) نام پدر عبداﷲ تمیمی که خوارج اباضیه بدو منسوبند.
-
اباضی
لغتنامه دهخدا
اباضی . [ اِ ضی ی ] (ص نسبی ، اِ) یک تن از اباضیه .
-
اصحاب حارث
لغتنامه دهخدا
اصحاب حارث . [ اَ ب ِ رِ ] (اِخ ) پیروان حارث اباضی بودند که پیشوای آنان حارث بن مزید اباضی با اباضیه درباره ٔ قدر بمخالفت برخاست و اباضیه آنان را به کفر نسبت دادند، چه درباره ٔ قدراز معتزله پیروی کردند در صورتی که عموم اباضیه در این باره از گفتار اه...
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن کامل بن طلیحة خدری ، مکنی به ابوعلی ، از اباضیه و او در اول از اصحاب بشر مریسی و از مرجئه بود سپس به اباضیه گرایید. از اوست : 1- کتاب جلیلة. 2- المخلوق . 3- التوحید و الرد علی الغلاة. (از فهرست ابن الندیم ص 272).
-
حارثیه
لغتنامه دهخدا
حارثیه . [ رِ ثی ی َ ] (اِخ ) گروهی از فرقه ٔ اباضیه از یاران ابی الحارث الاباضی و آنان در امر قدر یعنی مخلوق بودن افعال بندگان و هم در استطاعت پیش از فعل ، با اباضیه مخالف باشند و در باب قدر بر مذهب معتزله روند. رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و الملل ...
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن وهب راسبی . از مردم ازد و از ائمه ٔ اباضیه است . رجوع به راسبی عبداﷲبن وهب شود. و نیز رجوع به الاعلام زرکلی شود.
-
ابراهیم بن اسحاق اباضی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن اسحاق اباضی . [ اِ م ِ ن ِ اِ ق ِ اِ ] (اِخ ) یکی ازرؤسای اباضیه . کتاب الامامه از اوست . (ابن الندیم ).
-
شماخی
لغتنامه دهخدا
شماخی . [ ش َ ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن عثمان بن سعید... شماخی . متوفی به سال 908 هَ . ق . او راست : کتاب السیر، درباره ٔ رجال اباضیة. (از معجم المطبوعات مصر).
-
صریم
لغتنامه دهخدا
صریم . [ ص َ ] (اِخ ) ابن مقاعس بن عمرو از تمیم از عدنان جدی جاهلی است . از پسران وی عبداﷲبن اباض رئیس اباضیه و ابن صفار رئیس صفاریه اند. (الاعلام زرکلی ص 432).
-
عمانی
لغتنامه دهخدا
عمانی . [ ع ُ ] (اِخ ) محمدبن شیخان سالمی عمانی . وی شاعر بود و در سال 1310 هَ .ق . در قید حیات بوده است . او را دیوان شعری است در مدح برخی از پیشوایان اباضیه و تقریب به آنان . (از معجم المؤلفین ).
-
موسی
لغتنامه دهخدا
موسی . [ سا ] (اِخ ) ابن ابوالمعالی بن موسی بن نجاد، معروف به ابن نجاد، از پیشوایان اباضیه در عمان بود. در سال 549 هَ . ق . بر او بیعت کردند و تا سال 579 هَ . ق . که در جنگ کشته شد آن سمت را داشت . (از اعلام زرکلی ).