کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ائی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
از برسوی
لغتنامه دهخدا
از برسوی . [ اَ ب َ ] (حرف اضافه + اسم ) از جهت بالا. مقابل فروسوی : باشد اندر ترتیب فلکها از برسوی همی آئی فروسو. (التفهیم ).
-
پرخار
لغتنامه دهخدا
پرخار. [ پ ُ ] (ص مرکب ) که خار بسیار دارد : تا بگفتاری پربار یکی نخلی چون بفعل آئی پرخار مغیلانی . ناصرخسرو.اِشواک ؛ اِشاکة؛ پرخار شدن .
-
ناتلنگ
لغتنامه دهخدا
ناتلنگ . [ ت ِ ل ِ ] (ص مرکب ) کسی که ناتلنگی و نارفاقتی میکند : نیست یکذره رحم در دل تومیکشی ناتلنگ و می آئی .حسن بیک تهرانی (از آنندراج ).
-
نائی
لغتنامه دهخدا
نائی . (فعل مضارع ) نیائی . نمی آئی . نخواهی آمد : تو تا ایدری شاد زی غم مخورکه چون تو شدی بازنائی دگر.اسدی .
-
نلم
لغتنامه دهخدا
نلم . [ ن َ ] (ص ) خوب . زیبا. (جهانگیری ) (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). اعلا. (ناظم الاطباء) : مجلس آن خوشتر و بهتر که تو در وی نبوی مجلس نلم و خوش آن است که آئی و روی .سوزنی (از جهانگیری ).
-
صورتکده
لغتنامه دهخدا
صورتکده . [ رَ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) صورتخانه .نگارستان . || بتکده . بتخانه : گر به صورتکده آئی به چنین جلوه گری سر تصویر به تعظیم قدت خم گردد.محمداسحاق شوکت (از آنندراج ).
-
صادق دل
لغتنامه دهخدا
صادق دل . [ دِ دِ ] (ص مرکب ) بی ریا. بی دغل . از روی راستی و درستی : گر از کعبه در دیر صادق دل آئی به از دیر حاجت روائی نیابی .خاقانی .
-
کار دراز کردن
لغتنامه دهخدا
کار دراز کردن . [ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کار دراز گرفتن . کنایه از سخت و دشوار گردانیدن کار. (آنندراج ) : چو آئی سوی کشور خویش بازمکن کار کوتاه بر خود دراز.نظامی (از آنندراج ).
-
پاغوش زدن
لغتنامه دهخدا
پاغوش زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) غوطه خوردن : بود زودا که آئی نیک خاموش چو مرغابی زنی در خاک پاغوش . رودکی .(چون شاهدی دیگر یافت نشد این صورت و معنی آن محتاج به تأیید است ). و نیز رجوع به ناغوش شود.
-
پربار
لغتنامه دهخدا
پربار. [ پ ُ ] (ص مرکب ) (درخت ...) بسیاربار. بسیارمیوه . مقابل کم بار : تا بگفتاری پربار یکی نخلی چون بفعل آئی پرخار مغیلانی . ناصرخسرو.|| که شار و غِش بسیار دارد (زر و سیم و غیره ).
-
چشم نمائی کردن
لغتنامه دهخدا
چشم نمائی کردن . [ چ َ / چ ِ ن ُ / ن ِ / ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تهدید و تخویف کردن . (آنندراج ). رجوع به چشم نمائی شود. || ملامت کردن وطعنه زدن . (ناظم الاطباء). رجوع به چشم نم-ائی شود.
-
نغمه ٔ خراسانی
لغتنامه دهخدا
نغمه ٔ خراسانی . [ ن َ م ِ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) عبدالوهاب (میرزا...) از شاعران قرن سیزدهم هجری قمری و از معاصران هدایت است ، در شیراز نشو و نما یافته و ازمریدان حاج میرزا ابوالقاسم شیرازی است . او راست :بود هر طفل را در دست سنگی مگر ازسینه بیرون شد دل من...
-
نجف
لغتنامه دهخدا
نجف . [ ن َ ج َ ] (اِخ ) عبدالکریم (شیخ ...) لکهنوئی . از پارسی گویان هند است . او راست :ناله خیزد ز دلم گاهی و آهی گاهی چون به خاطر گذرد یاد نگاهی گاهی .رخ برافروخته و جلوه کنان می آئی از کجا راست بگو آفت جان می آئی .(از تذکره ٔ صبح گلشن ص 504) (از ...
-
عزیز گشتن
لغتنامه دهخدا
عزیز گشتن . [ ع َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) عزیز شدن . ارجمند شدن : گر سوی من آئی عزیز گردی پیوسته بود با تو قیل و قالم .ناصرخسرو.به چل سال باید که گردد عزیز. سعدی .مناعة؛ عزیز گشتن . (منتهی الارب ). رجوع به عزیز و عزیز شدن شود.
-
گز پیر
لغتنامه دهخدا
گز پیر. [ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندر عباس ، واق-ع در 120000گزی جنوب میناب و 3000گزی باختر راه مالرو جاسک به میناب . هوای آن گ-رم و دارای 45ت-ن سکنه است . (از فرهنگ جغرافی-ائی ای-ران ج 8).