کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
إِذاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اذا
لغتنامه دهخدا
اذا. [ اِ ] (ع حرف ربط) چون . وقتی . (غیاث اللغات ). || پس . (غیاث اللغات ). و تکون للمفاجاةو لغیرها. (منتهی الارب ). ناگاه . (غیاث اللغات ). || و قد تکون زائدة نحو: حتی اذا اتوا علی وادی النمل (قرآن 18/27)؛ ای حتی اتوا. (منتهی الارب ).
-
اذاً
لغتنامه دهخدا
اذاً. [ اِ ذَن ْ ] (ع ق ) فاذاً. آنگاه : ام لهم نصیب من الملک فاذاً لایؤتون الناس نقیراً. (قرآن 53/4)؛ نه که مر ایشان راست بهره از پادشاهی دنیا که آنگاه ندادند مردم را مقدار پشت خرما. (تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 774).
-
جستوجو در متن
-
اولومالی
لغتنامه دهخدا
اولومالی . [ ] (اِ) نام داروئی نوشیدنی : و اذا شربت [ امارنطن ] بالشراب الذی یقال له اولومالی اذا بت الدم الجامد. (ابن البیطار).
-
شاصی
لغتنامه دهخدا
شاصی . (ع ص ) اسم فاعل ازشُصُوّ. (اقرب الموارد). مرد پای دروا شده . (منتهی الارب ). و فی المثل : «اذا ارجحن شاصیاً فارفع یداً»؛ ای اذا سقط و رفع رجلیه فاکفف عنه . (اقرب الموارد).
-
طغر
لغتنامه دهخدا
طغر. [ طَ ] (ع مص ) درآمدن بر کسی . یقال : طَغَرَ علیهم ؛ اذا دَغَرَ. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || دفع کردن . (منتخب اللغات ).
-
طمغ
لغتنامه دهخدا
طمغ. [ طَ م َ ] (ع مص ) بسیار روان شدن خیم چشم .گویند: طمغت عینه ؛ اذا اکثر غمصها. (منتهی الارب ).
-
وسخة
لغتنامه دهخدا
وسخة. [ وَ س ِ خ َ ] (ع ص ) تأنیث وسخ : و اذا احتقن بطبیخه نفع من قروح الامعاء الوسخة. رجوع به وسخ شود.
-
رقماء
لغتنامه دهخدا
رقماء. [ رَ ] (ع اِ) وقع فی الرقم الرقماء؛ اذا وقع فیما لایقوم به . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
قبل
لغتنامه دهخدا
قبل . [ ق ُ ] (ع اِ) آهنگ . || سوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: اذا اُقْبِل ُ قُبلَک ؛ ای اقصد قصدک او نحوک . (منتهی الارب ).
-
ناطلوق
لغتنامه دهخدا
ناطلوق . [ طَ ] (اِخ ) موضعی است در شعر ابوتمام :الهبتا السیاط حتی اذا استت عنت باطلاقهاعلی الناطلوق .(از معجم البلدان ).
-
لملمة
لغتنامه دهخدا
لملمة. [ ل َ ل َ م َ ] (ع مص ) گرد گردانیدن . یقال : لملم الحجر اذا اداره . (منتهی الارب ).
-
مشتهب
لغتنامه دهخدا
مشتهب . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) پیرشونده . یقال : اشتهب الرأس ؛ اذا شاب . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
اخضاج
لغتنامه دهخدا
اخضاج . [ اِ ] (ع مص ) اخضاج امر؛ شکستن آنرا. یقال : اخضجوا الأمر؛ اذا نقضوه . (تاج العروس ).
-
استفاء
لغتنامه دهخدا
استفاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) حیله کردن . (منتهی الارب ). || استفی وجهه ؛ اذا اصطرفه ؛ برگرداند روی خود را. (از منتهی الارب ).