کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أُنَاسٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اناس
لغتنامه دهخدا
اناس . [ اُ ] (اِخ ) شهریست در کرمان از نواحی روذان و در سرحد فارس و کرمان واقع است . (از معجم البلدان ).
-
اناس
لغتنامه دهخدا
اناس . [ اُ ] (ع اِ) مردمان . (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ فارسی معین ). مردم . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). انس . ناس . (فرهنگ فارسی معین ) : یوم ندعوا کل اناس بامامهم . (قرآن 71/17).نبید خور که بنوروز هر...
-
واژههای همآوا
-
عناس
لغتنامه دهخدا
عناس . [ ع ِ ] (ع مص ) دیر ماندن دختر در خانه بی شوی ، چندانکه از شمار ابکار برآید. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). طولانی شدن ماندن دختر در خانه ٔ خانواده ٔ خود پس از بلوغ ، و هرگز ازدواج نکردن وی . عانس شدن دختر. (از اقرب الموارد). ترشیده شدن . عنوس ...
-
عناص
لغتنامه دهخدا
عناص . [ ع َ صِن ْ ] (ع اِ) عناصی . ج ِ عنصوة. رجوع به عَناصی شود.
-
اناث
لغتنامه دهخدا
اناث . [ اِ ] (ع اِ) ج ِاُنْثی ̍. ماده ها. (از اقرب الموارد) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). مقابل ذکور. مادگان . زنان . در فارسی غالباً اُناث تلفظ کنند. (از فرهنگ فارسی معین ).
-
اناث
لغتنامه دهخدا
اناث .[ اِ ] (ع اِ) ستاره های اُنْثی ̍. (ناظم الاطباء). ستاره های خرد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آنچه جان ندارد مانند درخت و سنگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قاموس از ذیل اقرب الموارد).
-
اناث
لغتنامه دهخدا
اناث .[ اُ ] (از ع ، اِ) ماده از انسان ، بزرگ باشد یا کوچک ، دختر باشد یا زن . (ناظم الاطباء). زنان . مادگان :از تو نوشند از ذکور و از اناث بی دریغی در عطایا مستغاث . مولوی .- اناثاً و ذکوراً؛ خواه زن و خواه مرد و خواه دختر و خواه پسر. (ناظم الاطباء)...
-
اناس
لغتنامه دهخدا
اناس . [ اُ ] (اِخ ) شهریست در کرمان از نواحی روذان و در سرحد فارس و کرمان واقع است . (از معجم البلدان ).
-
اناس
لغتنامه دهخدا
اناس . [ اُ ] (ع اِ) مردمان . (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ فارسی معین ). مردم . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). انس . ناس . (فرهنگ فارسی معین ) : یوم ندعوا کل اناس بامامهم . (قرآن 71/17).نبید خور که بنوروز هر...
-
جستوجو در متن
-
جثامة
لغتنامه دهخدا
جثامة. [ ](اِخ ) ابن قیس . از شعراء عرب است . از اشعار اوست :انتم اناس عظام لا قلوب لکم لاتعلمون ا جاء الرشد ام غابا.و نیز از اوست :فلایحذرون الشر حتی یصیبهم و لایعرفون الامر الا تدبرا.رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 35 و 36 شود.
-
روذان
لغتنامه دهخدا
روذان . (اِخ ) شهری است بر حد میان پارس و کرمان ، منزل کاروان است و سردسیر است . (حدود العالم ). شهرکی است نزدیک ابرقویه در سرزمین فارس ، ابن البناء گوید، روذان از نواحی کرمان و آنرا سه شهر بود: اناس و ادکان و ابان . و قصبه ٔ روذان حصنی استوار داشته ...
-
مقبر
لغتنامه دهخدا
مقبر. [ م َ ب َ ] (ع اِ) گورستان . (زمخشری ). موضع قبر و گویند هذا مقبرفلان . (ناظم الاطباء). گورگاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): لکل اناس مقبر بفنائهم ینقصون و القبور تزید. (منتهی الارب ). || گور. (ناظم الاطباء).
-
ناس
لغتنامه دهخدا
ناس . (ع اِ) اسمی است که برای جمع وضع شده مثل قوم و رهط. واحدش انسان است . و بر انس و جن اطلاق می شود و اغلب بر انس . و گفته اند که اصلش اناس است که جمع انس باشد و این جمعی است نادر که با آوردن الف و لام بر سر آن فاء آن حذف شده است . (از معجم متن الل...