کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أُشْهِدُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اشهد
لغتنامه دهخدا
اشهد. [ اَ هََ ] (ع فعل ، اِ) در عربی متکلم وحده اَشهَدُ؛ شهادت می دهم . اما در فارسی به عنوان اسم هم بکار می رود و مراد از آن ، شهادتین یعنی اشهد اَن لا اله الاّ اﷲ و اشهد اَن ّ محمداً رسول اﷲ است : دور نبود کین زمان در مجلس حکم قضابر زبان چرخ و اخت...
-
اشهد با
لغتنامه دهخدا
اشهد با. [ اُ هَِ دُ بِل ْ لاه ] (از ع ، صوت مرکب ) سوگندی است که در تداول فارسی زبانان بجای خدا گواه است ، خدای را گواه میگیرم ، بکار رود.
-
واژههای همآوا
-
اشهد
لغتنامه دهخدا
اشهد. [ اَ هََ ] (ع فعل ، اِ) در عربی متکلم وحده اَشهَدُ؛ شهادت می دهم . اما در فارسی به عنوان اسم هم بکار می رود و مراد از آن ، شهادتین یعنی اشهد اَن لا اله الاّ اﷲ و اشهد اَن ّ محمداً رسول اﷲ است : دور نبود کین زمان در مجلس حکم قضابر زبان چرخ و اخت...
-
جستوجو در متن
-
اشد
لغتنامه دهخدا
اشد. [ اَ ش َدْ دُ / اَ ش َدُ ] (ع فعل ) مخفف اَشهدُ فعل مضارع متکلم وحده یعنی گواهی میدهم . یقال : اَشَدﱡ لقد کان کذا و اَشَدُ مخفّفةً ای اشهدُ؛ یعنی گواهی میدهم . (منتهی الارب ).- اشد گفتن ؛ بتخفیف دال ، در تداول فارسی زبانان عوام بمعنی اشهد گفتن ...
-
عن
لغتنامه دهخدا
عن . [ع َن ْ ن َ ] (ع حرف مصدری ) حرف مصدری بمعنی «اینکه » وآن در محاورات بنی تمیم بجای أن ّ به کار می رود، چنانکه بجای أشهد أن ّ محمداً رسول اﷲ، گویند: أشهد عَن ّ محمداً... (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
متشهد
لغتنامه دهخدا
متشهد. [ م ُ ت َ ش َهَْ هَِ ] (ع ص ) آن که اشهد ان لااله الااﷲ گوید. (آنندراج ). کسی که تشهد بیان می کند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از منتهی الارب ). و رجوع به تشهد شود.
-
مشاجر
لغتنامه دهخدا
مشاجر. [ م َ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ مِشجَر، موضع مشاجرة. یا مصدر میمی است در این عبارت از حریری در مقامه ٔ صعدیه : أشهد مشاجر الخصوم و أسفر بین المعصوم منهم و الموصوم . (از محیط المحیط).
-
شهادتین
لغتنامه دهخدا
شهادتین . [ ش َ دَ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ شهادت . دو شهادت . دو گواهی یعنی «اشهد ان لااله الا اﷲ» و «اشهد ان محمداً رسول اﷲ» و با گفتن این دو شهادت شخص در زمره ٔ مسلمانان درآید و از حقوق اسلام بهره مند گردد. || دو بار شهید و کشته شدن در راه دین : ذوالش...
-
تشهد
لغتنامه دهخدا
تشهد. [ ت َ ش َهَْ هَُ ] (ع مص ) به تحیات نشستن و شهادت آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تحیات خواندن در نماز. (زمخشری ). اشهد ان لااله الااﷲ گفتن در نمازو نشستن تا آنجا و فی الحدیث : یعلمنا التشهد کما یعلمنا السورة؛ ای التحیات اﷲ. (منتهی الارب...
-
ربیعةبن رواء
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن رواء. [ رَ ع َت ِ ن ِ رَ ] (اِخ ) عنسی . طبرانی و دیگران او را در عداد صحابه آورده و گفته اند او روزی هنگام شام بر حضرت وارد شد، حضرت او را بشام دعوت کرد او نیز در خدمت حضرت بصرف شام پرداخت و حضرت فرمود بگو اشهد ان لا اله الا اﷲ و ان محمداً ع...
-
لمع
لغتنامه دهخدا
لمع. [ ل َ ] (ع اِمص ) صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: لمع نزد شعرا آن است که در بیت بعض الفاظ عربی به ترکیب مفید آرد. و اگر آن ترکیب ، ترکیبی باشد که به چیزی مصطلح شده باشد، یا به مثل یا به لطیفه و یا به حکمتی و یا غیر آنها زیبا آید. مثاله :کسی که دی...
-
ترجیع
لغتنامه دهخدا
ترجیع. [ ت َ ] (ع مص ) انا ﷲ و انا الیه راجعون گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در مصیبت انا ﷲ و انا الیه راجعون گفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || گام زدن ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ...
-
علی قرمطی
لغتنامه دهخدا
علی قرمطی . [ ع َ ی ِ ق ِ م َ ] (اِخ ) ابن فضل بن احمد قرمطی . از کسانی است که مدتی بر یمن حکومت کردند. وی نخستین بار در سال 290 هَ . ق . در کوه مسور (واقع در کوکبان یمن ) شروع به دعوت برای مهدی منتظر (ع ) کرد و عده ٔ کثیری از مردم قبایل به وی گرویدن...