کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَوْهَنَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اوهن
لغتنامه دهخدا
اوهن . [ اَ هََ ] (ع ن تف ) سست تر. (مهذب الاسماء).- اوهن البیوت ؛ سست ترین خانه ها. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت . (قرآن 41/29).
-
واژههای همآوا
-
اوهن
لغتنامه دهخدا
اوهن . [ اَ هََ ] (ع ن تف ) سست تر. (مهذب الاسماء).- اوهن البیوت ؛ سست ترین خانه ها. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت . (قرآن 41/29).
-
جستوجو در متن
-
بیت العنکبوت
لغتنامه دهخدا
بیت العنکبوت . [ ب َ تُل ْ ع َ ک َ ] (ع اِ مرکب ) نسیج الرطیلا. (اقرب الموارد). خانه ٔ عنکبوت که از تارهای بسیار تنک و باریک و ناپایدار بافته شده است : و اِن اوهن البیوت لبیت العنکبوت . (قرآن 41/29).چند آخر دعوی باد و بروت ای ترا خانه چو بیت العنکبوت...
-
نسج عنکبوت
لغتنامه دهخدا
نسج عنکبوت . [ ن َ ج ِ ع َ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بیت عنکبوت . خانه ٔ عنکبوت . پرده ٔ عنکبوت . کارتنک . کاره . (یادداشت مؤلف ). تاری که عنکبوت تند : بأسش چون نسج عنکبوت کند روی جوشن خرپشته را و درع مزور. منوچهری .تا حصن تو نسج عنکبوت است او...
-
جت
لغتنامه دهخدا
جت . [ ج ِ ] (انگلیسی ، اِ) در اصطلاح ، به نوعی از هواپیما اطلاق میشود که دارای حرکت جتی است و حرکت جتی آن جهش به پیش است که برای متحرک بر اثر تخلیه ٔ خلفی سیل مواد لازم برای حرکت ایجاد میشود. در راکتها عامل موجب حرکت از سوختن اکسیژن انباشته شده در د...
-
عنکبوت
لغتنامه دهخدا
عنکبوت . [ ع َ ک َ ] (ع اِ) تننده . (منتهی الارب ). کرتینه . (ناظم الاطباء). کرم معروف که بفارسی آن را تننده گویند. (آنندراج ). جانوری است کوچک ، که از لعاب خود نخهایی در هوا و بر سر چاهها می تند و بوسیله ٔ آن طعام خود را شکار میکند، و برای خود خانه ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد پسر محمد ثالث معروف بسلطان احمد خان اول . چهاردهمین از سلاطین عثمانی و نسب او مستقیماً بسیزده واسطه بسلطان عثمان غازی منتهی شود. مولد او به سال 998 هَ . ق . بودو در 1012 پس از وفات پدر به سن چهارده سالگی بتخت سلطنت عث...