کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَمَّن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آمن
لغتنامه دهخدا
آمن . [ م َ ] (ع ن تف ) استوارتر.
-
آمن
لغتنامه دهخدا
آمن . [ م ِ ] (ع ص ) بزینهار. بازینهار. بی بیم . بی خوف . ایمن . استواردارنده بی بیمی .
-
امن
لغتنامه دهخدا
امن . [ اَ ] (اِخ ) آبی در بلاد غطفان . و گاهی عوض امن ، یمن گویند. (از معجم البلدان ).
-
امن
لغتنامه دهخدا
امن . [ اَ ] (ع مص ) ایمن شدن . (مصادر زوزنی ) (ترجمان مهذب عادل بن علی ). بی هراس شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بی بیم شدن . (مؤید الفضلاء). || اعتماد کردن به . امین پنداشتن . (یادداشت مؤلف ). گویند ما امن ان یجد صحابة؛ ای ماوثق او ماکاد. (از ن...
-
امن
لغتنامه دهخدا
امن . [ اَ م َ ] (ع مص ) اَمْن . رجوع به اَمن شود.
-
امن
لغتنامه دهخدا
امن . [ اَ م ِ ] (ع ص ) زنهارخواهنده و بی ترس و بیم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
امن
لغتنامه دهخدا
امن . [ اِ ] (ع مص ) اطمینان . || (اِ) خلق . (از المرجع). و رجوع به اَمن شود.
-
امن
لغتنامه دهخدا
امن . [ اِم ِ ] (اِخ ) از شهرهای هلند است و در حدود 65000 تن جمعیت دارد. (از لاروس ).
-
امن
لغتنامه دهخدا
امن . [ اُ م ِ ] (اِخ ) اول . پادشاه پرگام (263 - 241 ق .م .). (از لاروس ).
-
امن
لغتنامه دهخدا
امن . [ اُ م ِ ] (اِخ ) دوم . پادشاه پرگام (197 - 159 ق .م .). (از لاروس ).
-
امن
لغتنامه دهخدا
امن . [ اُ م ِ ] (اِخ ) یکی از جانشینان اسکندر مقدونی (360-316 ق .م .). پادشاه کاپادوکیه وپافلاگنی که بفرمان آنتیگون کشته شد. (از لاروس ).
-
امن
لغتنامه دهخدا
امن . [ اُ م ُ ] (ع اِ) ج ِ اَمون . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به امون شود.
-
کل امن
لغتنامه دهخدا
کل امن . [ کْل ِ / ک ِ ل ِ اُ م ِ ] (اِخ ) کلئومن . نام چند تن است به شرح زیر:1- نام یکی از رؤسای یونانیهای مقیم در ترموپیل که نژاد خود را به هرکول میرساند و او یکی از دو پادشاه اسپارت بود. و رجوع به تاریخ ایران باستان ، ص 777، 788، 642، 643، 667 شو...
-
زئوس آمن
لغتنامه دهخدا
زئوس آمن . [ زِ س ِ آم ْ م ُ ] (اِخ ) زئوس . خدای بزرگ معبد آمن . در کتاب ایران باستان آمده : یونانیان غالباً خدای بزرگ هر ملتی را زئوس و رومیان ژوپیتر می گفتند... و بدین مناسبت رب النوع بزرگ آمون را هم ژوپیتر نامیده اند. (ایران باستان ج 2 ص 1353). ر...
-
زئوس آمن
لغتنامه دهخدا
زئوس آمن . [ زِ س ِ آم ْ م ُ ] (اِخ ) نامی است که کاهن معبد آمن به اسکندر (پس از فتح مصر) داد. در ایران باستان آمده : اسکندر وقتی در مقدونیه بود خود را پسر زئوس میدانست ، بعد که از مصر به معبد آمون رفت کاهن آن برای چاپلوسی ، او را ژوپیتر آمون خواند. ...