کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَعْجَازُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اعجاز
لغتنامه دهخدا
اعجاز. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عَجز. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). ج ِ عَجز، عُجز و عِجز. (منتهی الارب ). ج ِ عَجز، عُجز، عِجز، عَجُز و عَجِز، بمعنی مؤخرهر چیز و مؤنث و مذکر در وی یکسان بود. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). و رجوع به مفردهای کلمه ...
-
اعجاز
لغتنامه دهخدا
اعجاز. [ اِ ] (اِخ ) ملاعطا. وی یکی از فصحای شعرای هرات است و اشعار زیر از اوست :با دو عالم گشته ام بیگانه ، الفت را ببین رفته ام از خاطر ایام ، شهرت را ببین ای که بی تابانه می پوشی لباس عافیت اول از تقویم چاک سینه ساعت را ببین .(از قاموس الاعلام ترک...
-
اعجاز
لغتنامه دهخدا
اعجاز. [ اِ ] (ع مص ) عاجز کردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). عاجز کردن کسی را. (از منتخب و غیر آن از غیاث اللغات ) (مؤید الفضلاء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). ناتوان گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عاجز ساختن کسی را. (از...
-
حد اعجاز
لغتنامه دهخدا
حد اعجاز. [ ح َدْ دِ اِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) که از اندازه ٔ طاقت طبیعت بیرون باشد، سخن در حد اعجاز هو ان یرتقی الکلام فی بلاغته الی ان یخرج عن طوق گالبشر و یعجزهم عن معارضته . (تعریفات جرجانی ص 57).
-
اعجاز حسین
لغتنامه دهخدا
اعجاز حسین . [ اِ زِ ح ُ س َ ] (اِخ ) سید... هندی است . او راست : کشف الحجب عن اسامی الفنون و الکتب . (از ریحانة الادب ). رجوع به فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار و معجم المطبوعات شود.
-
اعجاز قرآن
لغتنامه دهخدا
اعجاز قرآن . [ اِ زِ ق ُرْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) معجزه بودن قرآن و خرق عادت بودن آن .- علم اعجازالقرآن ؛ مولی ابوالخیر این علم را از فروع علم تفسیر شمرده وگفته است : گروهی در این علم تصنیفاتی دارند که از جمله ٔ آنان خطایی و رمانی و رازی هستند. ...
-
واژههای همآوا
-
اعجاز
لغتنامه دهخدا
اعجاز. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عَجز. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). ج ِ عَجز، عُجز و عِجز. (منتهی الارب ). ج ِ عَجز، عُجز، عِجز، عَجُز و عَجِز، بمعنی مؤخرهر چیز و مؤنث و مذکر در وی یکسان بود. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). و رجوع به مفردهای کلمه ...
-
اعجاز
لغتنامه دهخدا
اعجاز. [ اِ ] (اِخ ) ملاعطا. وی یکی از فصحای شعرای هرات است و اشعار زیر از اوست :با دو عالم گشته ام بیگانه ، الفت را ببین رفته ام از خاطر ایام ، شهرت را ببین ای که بی تابانه می پوشی لباس عافیت اول از تقویم چاک سینه ساعت را ببین .(از قاموس الاعلام ترک...
-
اعجاز
لغتنامه دهخدا
اعجاز. [ اِ ] (ع مص ) عاجز کردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). عاجز کردن کسی را. (از منتخب و غیر آن از غیاث اللغات ) (مؤید الفضلاء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). ناتوان گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عاجز ساختن کسی را. (از...
-
جستوجو در متن
-
فرجود
لغتنامه دهخدا
فرجود. [ ف َ ] (اِ) معجزه و اعجاز و اعجازخلاف عادتی است که از انبیا و کراماتی که از اولیا به ظهور میرسد. (برهان ) .
-
جای داشتن
لغتنامه دهخدا
جای داشتن . [ ت َ] (مص مرکب ) شایسته بودن . سزاوار بودن : دم شمشیر تو اعجاز مسیحا داردخضر گر کشته ٔ تیغ تو شود جا دارد. (ارمغان آصفی ).|| ظرفیت داشتن . وسعت داشتن . گنجایش داشتن .
-
زیبگر
لغتنامه دهخدا
زیبگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) از عالم ستمگر. (آنندراج ). زیبنده و آرایش کننده . (ناظم الاطباء) : مشاطه ٔ ولایتش ار زیبگر شودز اعجاز عیسوی کند آرایش صنم .عرفی (از آنندراج ).
-
واسطی
لغتنامه دهخدا
واسطی . [ س ِ ] (اِخ ) محمدبن زیدالواسطی مکنی به ابوعبداﷲ از متکلمان بزرگ و از مردم واسط و ساکن بغداد بود و در همانجا درگذشت و از آثار او «اعجاز القرآن » و «الامامة» است . وفات وی به سال 306 هَ . ق . است . (از اعلام زرکلی ).