کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَصْغَرَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اصغر
لغتنامه دهخدا
اصغر. [ اَ غ َ ] (اِخ ) (میرزا...) از شاعران قرن نهم هجری بود و امیر علیشیر نام وی را ذیل «سادات عظام که گاهی به نظم التفات میفرموده اند» بدینسان آورده است : ولد میر غیاث الدین عزیز و از نقبای مشهد مقدس است و میگویند بسیار سفیه و بدزبان است . این مطل...
-
اصغر
لغتنامه دهخدا
اصغر. [ اَ غ َ ] (اِخ ) لقب ابویزید طیفوربن آدم بن عیسی بن علی . زاهد بسطامی بود چنانکه یاقوت در معجم البلدان ذیل بسطام نام و نسب وی را بدینسان آورده است : ابویزید طیفوربن آدم بن عیسی بن علی زاهد البسطامی الاصغر. صاحب روضات الجنات مینویسد: و بنابرین ...
-
اصغر
لغتنامه دهخدا
اصغر. [ اَ غ َ ] (ع ن تف ) خردتر. مؤنث : صُغْری ̍. ج ، اصاغر، اصاغرة و کذا اصغرون . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (آنندراج ).کوچکتر. کهتر. کهین . صغیرتر. حقیرتر. مقابل اکبر.- امثال : اصغر من حبة . اصغر من صعوة . اصغر من قراد . || ...
-
عشق اصغر
لغتنامه دهخدا
عشق اصغر. [ ع ِ ق ِ اَ غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فلسفه ) عشق ظاهری . (از فرهنگ علوم عقلی ).
-
علی اصغر
لغتنامه دهخدا
علی اصغر. [ ع َ ی ِ اَ غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) علی کوچکتر. علی کهتر. در مقابل علی اکبر و علی اوسط، این ترکیب در تداول فارسی به سکون یاء تلفظ می شود و به صورت یک کلمه برای نام کسان بکار می رود.- امثال :علی اصغر به زبان آمده است ؛ بمزاح و استهز...
-
کلب اصغر
لغتنامه دهخدا
کلب اصغر. [ ک َ ب ِ اَ غ َ ] (اِخ ) صورتی از صورتهای فلکی که آن را بر مثال سگی کوچک تر از کلب اکبر توهم کنند و کواکب آن هفت (یا چهارده ) است و یکی از آنها شعرای شامی یا غمیصا است که کوکبی روشن از قدر اول است . یکی از صور جنوبی فلک که بصورت سگی جهنده ...
-
جهاد اصغر
لغتنامه دهخدا
جهاد اصغر. [ ج ِ دِ اَ غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از مقابله و جنگ کردن با کفار. (برهان ). کارزار کوچک . جدال با کافران . کارزار با کفاراﷲتعالی . (شرفنامه ٔ منیری ). نزد صوفیه جهاد مصطلح شرعی است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). مقابل جهاد اکبر.
-
جعفر اصغر
لغتنامه دهخدا
جعفر اصغر. [ ج َ ف َ رِ اَ غ َ ] (اِخ ) پسر ابوجعفر منصور دوانیقی دومین خلیفه ٔ عباسی که مادرش ام ولد بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 شود.
-
تبع اصغر
لغتنامه دهخدا
تبع اصغر. [ ت ُب ْ ب َ ع ِ اَ غ َ ] (اِخ ) تبع الاصغر. میرخواند آرد: تبع الاصغر حسان بن تبعالاوسط ، آخرین ِ تبابعه ٔ یمن است چه بعد از وی اختلال به احوال آن مملکت راه یافته هیچیک از ملوک آن ملک را تبع نگفتند... و بروایت ابوالفتح ناصرالدین محمد الخضیب...
-
حد اصغر
لغتنامه دهخدا
حد اصغر. [ ح َدْ دِ اَ غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حد به معنی تعریف و نیز رجوع به قیاس شود.
-
ده اصغر
لغتنامه دهخدا
ده اصغر. [ دِه ْ اَ غ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل . واقع در هشت هزارگزی جنوب خاوری بنجار. سکنه ٔ آن 699 تن می باشد. آب آن از رودخانه ٔ هیرمند است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
ده اصغر
لغتنامه دهخدا
ده اصغر. [ دِه ْ اَ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند بالا بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 24هزارگزی جنوب باختری آستانه . دارای 591 تن سکنه است . آب آن از قنات و رودخانه محلی و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
زاب اصغر
لغتنامه دهخدا
زاب اصغر. [ ب ِ اَ غ َ ] (اِخ ) شعبه ای از رود زاب است . حمداﷲ مستوفی آرد: از سامره تا کرخ دو فرسنگ ، از او تا جبلتا هفت فرسنگ ، از او تا سودقانیه پنج فرسنگ . از او تا بارما پنج فرسنگ ، از او تا پلی که زاب اصغر آنجا به دجله میریزد پنج فرسنگ ، از او ت...
-
سعد اصغر
لغتنامه دهخدا
سعد اصغر. [ س َ دِ اَ غ َ ] (اِخ ) در اصطلاح منجمان ستاره ٔ زهره است . (شرفنامه ) : مقرب ملک شرق و غرب سعدالدین که ناظرند به وی سعد اصغر و اکبرچه سعد اصغر و اکبر که مهر و مه خجلنداز او یکی بحمل دیگری به دوپیکر. سوزنی .بخت پیروز شه روی زمین را بر سپهر...
-
علی اصغر
لغتنامه دهخدا
علی اصغر. [ ع َ اَ غ َ ] (اِخ ) ابن شفیعبن اکبر موسوی جابلقی بروجردی . رجوع به علی اصغر بروجردی شود.