کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَحْيَاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
احیاء
لغتنامه دهخدا
احیاء. [ اَح ْ ] (اِخ ) آبی است که جنگ عبیدةبن حارث فرستاده ٔ پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله بدانجا روی داد. و آن در فرودسوی ثنیةالمرة واقع است . (معجم البلدان ). و رجوع بامتاع الاسماع مقریزی جزء اول ص 52 شود.
-
احیاء
لغتنامه دهخدا
احیاء. [ اَح ْ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک مصرمنسوب به بنی خزرج . (منتهی الارب ). قریه هائی است واقع در کنار نیل از جهت صعید که آنها را احیاء بنی خزرج گویند و آن شامل حی ّ کبیر و حی ّ صغیر است و بین آنها و فسطاط قریب ده فرسنگ مسافت است . (معجم البلدان )...
-
احیاء
لغتنامه دهخدا
احیاء. [ اَح ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَی ّ. زنده ها. زندگان : و لا تحسبن َّ الذین قُتلوا فی سبیل اﷲ امواتاً بل اَحیاءٌ عند ربهم یُرزقون . (قرآن 169/3).به قسطنطین برند از نوک کلکم حنوط و غالیه ، موتی و احیا. خاقانی .|| قبیله ها. قبائل : بفرمودش طلب کردن و ...
-
احیاء
لغتنامه دهخدا
احیاء. [ اِح ْ ] (ع مص ) اِحیا. زنده گردانیدن . زنده کردن : و تواتر دخلها و احیاء اموات و ترفیه ایشان به عدل متعلق است . (کلیله و دمنه ).از مثال شه امید مرده ٔ من زنده گشت روح را برهان احیا برنتابد بیش ازین . خاقانی .احیای روان مردگان رابویت نفس مسیح...
-
احیاء کردن
لغتنامه دهخدا
احیاء کردن . [ اِح ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) احیا کردن . زنده کردن : چگونه ساخت از گل مرغ عیسی چگونه کرد شخص عازر احیا. خاقانی .|| آباد کردن . عمارت کردن . آباد کردن زمین و جز آن . دایر کردن .
-
جستوجو در متن
-
ادیم
لغتنامه دهخدا
ادیم . [ اَ ] (اِخ ) موضعی است در بلاد هُذیل . ابوجُندب گوید:و احیاءُ لدی سعدبن بکربأملاح فظاهرةالادیم .(معجم البلدان ).
-
جان بخشی
لغتنامه دهخدا
جان بخشی . [ جام ْ ب َ ] (حامص مرکب ) حیات بخشی . احیاء. (ناظم الاطباء). عمل جان بخش . رجوع به جان بخشیدن و جان بخش شود.
-
روان بخشیدن
لغتنامه دهخدا
روان بخشیدن . [ رَ ب َ دَ ] (مص مرکب ) جان بخشیدن . روح دادن . زنده کردن . احیاء. رجوع به روان بخش و روان بخشی شود.
-
تتراکلرور پلاتین
لغتنامه دهخدا
تتراکلرور پلاتین . [ ت ِ رِ پ ِ ل ُ ] (اِ) از ترکیب های طلای سفید است که توسط فرمل در محلول قلیایی احیاء میشود و «سیاه ِ طلای سفید» به دست می آید. رجوع به روش تهیه ٔ مواد آلی دکتر صفوی ص 213 شود.
-
شاذلی
لغتنامه دهخدا
شاذلی . (اِخ ) یاقوت بن عبداﷲ ملقب به تاج الدین و مکنی به ابوالحسن از مشاهیر علمای اهل سنت است و کتابی به روش احیاء العلوم غزالی و کتابی دیگر نیز در شرح حال صوفیه تألیف کرده . (ریحانة الادب ).
-
پوتیه
لغتنامه دهخدا
پوتیه . [ پ ُ ی ِ ] (اِخ ) دُم ژزف . عالم موسیقی و مذهبی فرانسوی ، مولد وی بوزمُن . وی آبه ٔ سَن و اندریل بود. وی را یکی از نخستین کسانی شمارند که سرود گرگوری را احیاء کرده است (1835 - 1923م .).
-
پسامتیک اول
لغتنامه دهخدا
پسامتیک اول . [ پْسا / پ ِ م ِ ک ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) فرعون سائیس و منفیس . وی بیست و ششمین سلسله ٔ فراعنه ٔ مصر را بسال 666 ق .م . تأسیس کرد و در 611 ق . م . درگذشت . کار عمده ٔ او احیاء قدرت نظامی مصر است .
-
بای خاتون
لغتنامه دهخدا
بای خاتون . (اِخ ) زرکلی می نویسد: وی دختر ابراهیم بن احمد،از مردم حلب و شافعی قادری بود. خطی نیکو داشت . زیباروی و نیکوکار و بافضل و از خاندان علم و ادب بود. منهاج نووی و قسمتی از احیاء علوم الدین را نزد پدر خواند، او در حلب درگذشت . (اعلام ج 1 ص 13...
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ](اِخ ) ابن ابی الخیربن سالم عمرانی یمنی شافعی ، مکنی به ابوزکریا، از دانشمندان بود. از اوست : 1- زوائد فی فروع الشافعیه . 2- کتابی در مناقب امام شافعی . 3-شرحی بر رسائل امام غزالی . 4- مقاصد اللمع. 5- انتصار فی الرد علی القدریة ال...