کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَجْرُهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آجره
لغتنامه دهخدا
آجره . [ ج ُرْ رَ ] (معرب ، اِ) خشت پخته و جمع آن را به عربی آجر گویند.
-
اجرة
لغتنامه دهخدا
اجرة. [ اَ ج ِرْ رَ ] (ع اِ) ج ِ جَریر.
-
اجرة
لغتنامه دهخدا
اجرة. [ اُ رَ ] (ع اِ) اُجْرَت . رجوع به اُجرت شود.
-
اجره خوار
لغتنامه دهخدا
اجره خوار. [ اِ رَ/رِ خوا/خا ] (نف مرکب ) اِجری خوار. راتبه خوار : نه اجره خوار فروغم نه مرد منّت خضرتوجّهی که درین راه بی چراغ روم .سنجر کاشی .
-
واژههای همآوا
-
آجره
لغتنامه دهخدا
آجره . [ ج ُرْ رَ ] (معرب ، اِ) خشت پخته و جمع آن را به عربی آجر گویند.
-
اجرح
لغتنامه دهخدا
اجرح . [ اَ رَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از جرح : و ما دول الایام نعمی و اَبؤساًبأجرَح فی الاقوام منه ولا اشوی .بحتری .
-
جستوجو در متن
-
سحبان
لغتنامه دهخدا
سحبان . [ س َ ] (اِخ ) نام آبی است . (معجم البلدان ) : لولا بنی ّ ما حضرت سحبان و لا اخذت أجرة من انسان .؟(از معجم البلدان ).
-
اجرار
لغتنامه دهخدا
اجرار. [ اِ ] (ع مص ) کفانیدن زبان شتربچه تا شیر نخورد. (منتهی الارب ). بچه شتر را زبان شکافتن تا شیر نخورد. || قرض را تأخیر کردن . دیرتر ستاندن دین . مهلت دادن در ادای دین : اجرّه الدین . (منتهی الارب ). || تبعیت کردن در سرور و اغانی : اجرّ فلاناًا...
-
داود
لغتنامه دهخدا
داود. [ وو ] (اِخ ) ابن محمدبن موسی بن هارون الاودنی البخاری مکنی به ابوسلیمان از مردم قریه ٔ اودنه ٔ بخارا. فقیه حنفی است و او راست : کتاب اجرة البهائم و کتاب احداث الزمان و ذکر الصالحین .
-
مزدوری
لغتنامه دهخدا
مزدوری .[ م ُ ] (حامص مرکب ) مزدور بودن . عمل مزدور. حالت مزدور بودن . اجیر بودن . مزدگیری در مقابل انجام کاری : رحمن است که راه مزدوری آسان کند. (کشف الاسرار ج 1 ص 32). || استیجار. (یادداشت مرحوم دهخدا). || اجراء. اجرة. (از منتهی الارب ) (از اقرب ال...
-
شکم
لغتنامه دهخدا
شکم . [ ش َ ] (ع مص ) گزیدن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).شکیم . (منتهی الارب ). || رشوه دادن به والی و بستن دهان او را. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رشوت دادن والی را. (تاج المصادر بیهقی ). || پاداش دادن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطبا...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن ابراهیم بن قولویه مکنی به ابویعقوب التاجر. وی از رازیین سماع دارد و وفات اوپنجم ربیعالاول سنه ٔ 368 هَ . ق . است . ابونعیم بواسطه ٔ او و او بوسایطی از رسول اکرم (ص ) نقل کند که فرمود: اعطوا الاجیر اجره قبل ان یج...
-
ثدی
لغتنامه دهخدا
ثدی . [ ث َدْی ْ / ث ِدْی ْ / ث َ دا ] (ع اِ) پستان مرد و زن . || پستان زنان یا عام است حیوانات را. ضرع و ابن حاج گوید که پستان مردم را ثدوة گویند و پستان بهائم را ضرع . (غیاث اللغة). ج ، اَثد، ثُدی ّ، ثِدی ّ.- امثال :تجوع الحُرّة ولاتأکل ثدییها . ...