کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آیین جمشید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آیین جمشید
لغتنامه دهخدا
آیین جمشید. [ ن ِ ج َ ] (اِخ ) نام نوا و آهنگی است در موسیقی ، منسوب به جمشید پادشاه پیشدادی . || نام لحن دوم از سی لحن باربد. (برهان ).
-
واژههای مشابه
-
هم آیین
لغتنامه دهخدا
هم آیین . [ هََ ] (ص مرکب )دو تن که یک آیین و یک کیش دارند. هم مذهب . هم روش .
-
آیین اکبری
لغتنامه دهخدا
آیین اکبری . [ ن ِ اَ ب َ ] (اِخ ) قوانین و یاسا و دین گونه ای که میرزا ابوالفضل به امر اکبرشاه هندی آورد. || نام کتاب سوم از اکبرنامه .
-
آیین دادرسی
لغتنامه دهخدا
آیین دادرسی . [ ن ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اصول محاکمات . (فرهنگستان ).
-
آیین هوشنگ
لغتنامه دهخدا
آیین هوشنگ . [ ن ِ ش َ ] (اِخ ) نام کتابی موضوع و برساخته که در آن فلسفه ٔ یونانی مترجَم به عربی را با اصطلاحات و لغات عرب ، به اجزاء قسمت و هر جزء را به یکی از مردان اساطیری تاریخ ایران نسبت کرده اند. و انتخاب این نام شاید به تناسب پاره ای از ابیات ...
-
آیین بندی
لغتنامه دهخدا
آیین بندی . [ ن َ / ن ِ ب َ ] (حامص مرکب ) آذین شهر.شهرآرای هنگام قدوم شاهی یا بزرگی یا جشن و سوری .
-
آیین پرست
لغتنامه دهخدا
آیین پرست . [ پ َ رَ ] (نف مرکب ) مطیع. منقاد. تابع. پیرو : عروسانه بر کرسی زر نشست شهنشاه را گشت آیین پرست .نظامی .
-
آیین پرستی
لغتنامه دهخدا
آیین پرستی . [ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) خدمت با فروتنی . (برهان ) : به درگاه خسرو خرامش کنیم به آیین پرستیش رامش کنیم .فردوسی (از بعض فرهنگها).
-
آیین گشسب
لغتنامه دهخدا
آیین گشسب . [ گ ُ ش َ ] (اِخ ) نام سپهبدی که هرمز او را به جنگ بهرام چوبینه فرستاد و او به دست مردی زندانی کشته شد.
-
آیین محله
لغتنامه دهخدا
آیین محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) نام قریه ای به مازندران .
-
آیین نامه
لغتنامه دهخدا
آیین نامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نظامنامه . (فرهنگستان ).
-
راست آیین
لغتنامه دهخدا
راست آیین . (ص مرکب ) که آیین راست دارد. که بر آیین راستی است . که راستی پیشه و آیین دارد : پیاده که او راست آیین شودنگونسار گردد چو فرزین شود.نظامی (اقبالنامه ص 148).
-
موم آیین
لغتنامه دهخدا
موم آیین . (ص مرکب ) به آئین موم . چون موم . || (اِ مرکب ) صاحب جهانگیری گوید نام مومیایی است و گویند در نزدیکی غاری که مومیایی از آن حاصل می شود دهی است آیین نام ، آن را بدین سبب موم آیین نام نهاده اند، به امتداد ازمنه و تغییر السنه مومیایی گفتند. ق...
-
بهشت آیین
لغتنامه دهخدا
بهشت آیین . [ ب ِ هَِ ] (ص مرکب ) مانند بهشت . بهشت آسا. (ناظم الاطباء) : بهشت آئین سرایی را بپرداخت ز هر گونه در او تمثالها ساخت . رودکی .در آن مرغزار بهشت آئین خیمه ها زدند. (اسکندرنامه نسخه ٔ نفیسی ).