کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آینده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آینده
لغتنامه دهخدا
آینده . [ ی َ دَ / دِ ] (نف ، اِ) آنکه آید : زآنکه عشق مردگان پاینده نیست چونکه مرده سوی ما آینده نیست . مولوی . || وارد. || مستقبل . مستقبله . قادم . قادمه . آتی . آتیه . زمان پس از حال . وقتی که نیامده است : آینده نیامده ست و بگذشته گذشت .- آینده و...
-
واژههای مشابه
-
پیش آینده
لغتنامه دهخدا
پیش آینده . [ آ ی َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) مقبل . مقدم . نزدیک آینده . متصدی . (منتهی الارب ). مترقی . متجاوز. رخ دهنده : متکلف ؛ پیش آینده بکاری که افزون باشد از حاجت . مستمیت ؛ پیش آینده به جنگ . کابح ؛ پیش آینده ازآن چیز که فال بد می گیری از وی . می...
-
اینده خرما
لغتنامه دهخدا
اینده خرما. [ دَ / دِ خ ُ ] (اِ مرکب ) نام گیاهی است بنام کلهو. (فرهنگ فارسی معین ).
-
خوش آینده
لغتنامه دهخدا
خوش آینده . [ خوَش ْ / خُش ْ ی َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) پسندیده . مطبوع . محبوب . || جمیل . ظریف . لطیف . نفیس .زیبا. || مقبول . موافق . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مستقبلیات
لغتنامه دهخدا
مستقبلیات . [ م ُ ت َ ب ِ لی یا ] (ع ص ،اِ) حوادث آینده و زمانهای آینده . (ناظم الاطباء).
-
متأوب
لغتنامه دهخدا
متأوب . [ م ُ ت َ ءَوْ وِ ] (ع ص ) به شب آینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بر شب آینده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تأوب شود. || آینده برای جستجوی آب . (ناظم الاطباء).
-
جائی
لغتنامه دهخدا
جائی . (ع ص ) از مجیی ٔ. آینده .
-
آتی
لغتنامه دهخدا
آتی . (ع ص ) آینده . مستقبل : آتی الذکر.
-
جائن
لغتنامه دهخدا
جائن . [ اِ ن ْ ] (ع ص ) آینده .
-
عقبلة
لغتنامه دهخدا
عقبلة. [ ع ُ ق َ ب ِ ل َ ] (ع ص ) پی رو و پس آینده ، گویند هو عقبلة فلان ؛ یعنی او پس آینده ٔ اوست . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
وفد
لغتنامه دهخدا
وفد. [ وُف ْ ف َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ وافد، به معنی آینده و به رسولی آینده . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به وفد و وفود شود.
-
مدعنکر
لغتنامه دهخدا
مدعنکر. [ م ُ ع َ ک ِ ] (ع ص ) سیل ناگاه پیش آینده . || ناگاه به بدی پیش آینده . (آنندراج ). آغازنده به فحش و بدگوئی . (ناظم الاطباء).
-
مقبلة
لغتنامه دهخدا
مقبلة. [ م ُ ب ِ ل َ ] (ع ص ) شب آینده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آینده . آتیه : لیلة مقبلة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).