کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آگنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آگنده
لغتنامه دهخدا
آگنده . [ گ َ دَ / دِ ] (ن مف ) رجوع به آکنده شود.
-
واژههای مشابه
-
آگنده گوش
لغتنامه دهخدا
آگنده گوش . [ گ َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) رجوع به آکنده گوش شود.
-
دل آگنده
لغتنامه دهخدا
دل آگنده . [ دِ گ َ دَ / دِ ](ن مف مرکب ) آگنده دل . دل آکنده . دل آغنده . دل پر. که دل او از دیگری آکنده از کین یا قهر باشد : شوند آگه ازمن که بازآمدم دل آگنده و کینه ساز آمدم . فردوسی .دلیران ایران پس پشت اوی به کینه دل آگنده و جنگ جوی .فردوسی .
-
جستوجو در متن
-
کعیظ
لغتنامه دهخدا
کعیظ. [ ک َ ] (ع ص ) کوتاه بالای آگنده گوشت . (از منتهی الارب ). منه : رجل کعیظ؛ مرد کوتاه بالای آگنده گوشت .
-
ممتلیة
لغتنامه دهخدا
ممتلیة. [ م ُ ت َ ی َ ] (ع ص ) تأنیث ممتلی . پر. آگنده . || زن آگنده گوشت . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
تصمید
لغتنامه دهخدا
تصمید. [ ت َ ] (ع مص ) استوار و آگنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ). آگنده کردن . (زوزنی ). || سربند پیچیدن . || آهنگ کردن . (از اقرب الموارد).
-
خظیة
لغتنامه دهخدا
خظیة. [ خ َ ی َ ] (ع ص ) آگنده گوشت . (از منتهی الارب ). مؤنث خظی .- امراة خظیه بظیه ؛زن آگنده گوشت . (منتهی الارب ).
-
اتجاء
لغتنامه دهخدا
اتجاء. [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) پر و آگنده شدن خرما.
-
مشحم
لغتنامه دهخدا
مشحم . [ م ُ ش َح ْ ح َ ] (ع ص ) پیه آگنده . (مهذب الاسماء). پیه دار. آگنده از پیه . || نان با پیه پخته شده . (ناظم الاطباء). ساخته شده با پیه . (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد).
-
خظاًبظاً
لغتنامه دهخدا
خظاًبظاً. [ خ َ ظَن ْ ب َ ظَن ْ ] (ع ص ) گوشت بسته و سخت و آگنده . (از منتهی الارب ). منه : لحمه خظابظا؛ ای مکتنز یعنی گوشت او بسته و سخت و آگنده است . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
-
خظبظ
لغتنامه دهخدا
خظبظ. [ خ َ ظِن ْ ب َ ظِن ْ ] (ع ص ) آگنده گوشت . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).- فرس خظی بظی ؛ اسب آگنده گوشت . (از منتهی الارب ).
-
کعثب
لغتنامه دهخدا
کعثب . [ ک َ ث َ ] (ع ص ) شرم آگنده گوشت و سطبر. || زن سطبرشرم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
هلغف
لغتنامه دهخدا
هلغف . [ هَِ ل ْ ل َ ] (ع ص ) مرد ضخیم اندام آگنده گوشت . (از منتهی الارب ). || مضطرب خلقت . (از اقرب الموارد).