کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آگاه دل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آگاه دل
لغتنامه دهخدا
آگاه دل . [ دِ ] (ص مرکب ) دل آگاه . صاحبدل .
-
واژههای مشابه
-
جان آگاه
لغتنامه دهخدا
جان آگاه . (نف مرکب ) آگاهنده ٔ جان . بیدارکننده ٔ جان .
-
راه آگاه
لغتنامه دهخدا
راه آگاه . (ص مرکب ) که آگاهی از راه داشته باشد. که براه آشنا باشد. بلد. راهنما. راهبر. قلاووز. خفیر. هادی .
-
علیرضا آگاه
لغتنامه دهخدا
علیرضا آگاه . [ ع َ رِ ] (اِخ ) ابن عبدالواحد ذوقی ، متخلص به آگاه . وی شاعر بود و درسال 1189 هَ . ق . درگذشت . او را دیوان شعری است . (از الذریعه ٔ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 756 بنقل از تذکره ٔ سروآزاد ص 346. نتائج الافکار ص 84. گلستان مسرت ص 530).
-
بی آگاه
لغتنامه دهخدا
بی آگاه . (ص مرکب ) ناواقف . بیخبر. (آنندراج ). بی اطلاع . ناآگاه : بی خبر باشد از صلح و بی آگاه ز جنگ هیچ صلحی بجهان بی وی و جنگی سره نی . سوزنی (نسخه ٔ خطی کتابخانه لغتنامه ).|| بی حس : اندامی که دردکند دردش بنشاند که بی آگاه کند آن جای را. (الابنی...
-
جستوجو در متن
-
دل گسل
لغتنامه دهخدا
دل گسل . [ دِ گ ُ س َ /س ِ ] (نف مرکب ) دل شکن . نومیدکننده . که دل کسی از چیزی ببرد. که سبب نومیدی شود. قاطع امید : کنون خیره آهرمن دل گسل ورا از تو کرده است پرداغ دل . فردوسی .که از شاه ایران نپیچد به دل نباشد به کاری ورا دل گسل . فردوسی .همان به ک...
-
دل بیدار
لغتنامه دهخدا
دل بیدار. [ دِ ] (ص مرکب ) بیداردل . آگاه . دل آگاه . (ناظم الاطباء).
-
داننده دل
لغتنامه دهخدا
داننده دل . [ ن َ دَ / دِ دِ ] (ص مرکب ) دانادل . داناضمیر. دل آگاه : چنین گفت داننده دل برهمن که مرگی جدایی است جان را زتن .اسدی .
-
دل پاک
لغتنامه دهخدا
دل پاک . [ دِ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دل روشن و بی غل و غش و دور از و ناراستی : بزرگ امید گفت ای پیش بین شاه دل پاکت ز هر نیک و بد آگاه .نظامی .
-
دل روشن
لغتنامه دهخدا
دل روشن . [ دِ رَ / رُو ش َ ] (ص مرکب ) روشن دل . روشن ضمیر.دل آگاه . (فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی ) : داند آن عقلی که او دل روشنیست در میان لیلی و من فرق نیست .مولوی .
-
نادان دل
لغتنامه دهخدا
نادان دل . [ دِ ] (ص مرکب ) بی خبر. که دل آگاه نیست .که صاحب خبر نیست . که صاحب معرفت نیست : کسی نیست بدبخت و کم بودترز درویش نادان دل بی خبر.اسدی .
-
دل شکر
لغتنامه دهخدا
دل شکر. [ دِ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) دل شکرنده . شکرنده ٔ دل . شکننده ٔدل . شکافنده ٔ دل : نیست آگاه که چاه زنخ و حلقه ٔ زلف دلبر و دل شکن ودل شکر و دل گسل است . فرخی .ترا به میمنه و میسره روان گردددو خیل دل شکر جان شکار از آتش و آب . مسعودسعد.ای خواب م...
-
دل شکن
لغتنامه دهخدا
دل شکن . [ دِ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) دلشکن . دل شکننده . شکننده ٔ دل . هر چیز که حزن و اندوه آورد. (ناظم الاطباء) : یکی کار پیش آمدم دل شکن که نتوان ستودنش بر انجمن . فردوسی .ز طومار آن نامه ٔ دل شکن چو طومار پیچید برخویشتن . نظامی .زین واقعه چرخ دل شک...