کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آژنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آژنگ
لغتنامه دهخدا
آژنگ . [ ژَ ] (اِ) چین . شکن . شکنج . انجوغ . نَوَرد. ترنجیدگی که بر اندام افتد از خشم یا پیری و یا بیماری : بماندستم چون فنگ در این خانه و دلتنگ ز سرما شده چون نیل سر وروی پرآژنگ . حکاک .دلی را پر از مهر دارد سپهردلی پر ز کین و پرآژنگ چهر. فردوسی .چ...
-
واژههای مشابه
-
اژنگ
لغتنامه دهخدا
اژنگ . [ اَ ژَ ] (اِ) چین پیشانی و روی و اندام . (برهان ) (غیاث ). چین که از پیری یا غضب باشد. شکنج روی . آژنگ : اگر ز طبع روان تو راستی یابدجبین آب ، کجا یابد از نسیم اژنگ . منصور شیرازی .- اژنگ بر جبین افتادن ؛ کنایه از عبوس و ترش روی شدن باشد بهن...
-
آژنگ گرفتن
لغتنامه دهخدا
آژنگ گرفتن . [ ژَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چین ، شکن ، شکنج ، گره ، انجوغ پیدا کردن . ترنجیدن . نورد پیدا کردن . منقبض شدن . متشنج گشتن . تقلص .
-
آژنگ چهر
لغتنامه دهخدا
آژنگ چهر. [ ژَ چ ِ ] (اِخ ) لقب رادبرزین : همان نیز چون قارن و برزمهردگر رادبرزین آژنگ چهر.فردوسی .
-
آژنگ ناک
لغتنامه دهخدا
آژنگ ناک . [ ژَ ] (ص مرکب ) شکن ، شکنج ، چین ، نورد، گره ، انجوغ دار. ترنجیده . چین خورده . کیس . || مواج . || منقبض . گرفته .
-
آژنگ ناکی
لغتنامه دهخدا
آژنگ ناکی . [ ژَ ] (حامص مرکب ) صفت و چگونگی آژنگ ناک . شکن ، شکنج ، چین ، نورد، انجوغ گرفتگی . چین خوردگی . || انقباض . || تشنج . || کیسی .
-
واژههای همآوا
-
اژنگ
لغتنامه دهخدا
اژنگ . [ اَ ژَ ] (اِ) چین پیشانی و روی و اندام . (برهان ) (غیاث ). چین که از پیری یا غضب باشد. شکنج روی . آژنگ : اگر ز طبع روان تو راستی یابدجبین آب ، کجا یابد از نسیم اژنگ . منصور شیرازی .- اژنگ بر جبین افتادن ؛ کنایه از عبوس و ترش روی شدن باشد بهن...
-
جستوجو در متن
-
ازنگ
لغتنامه دهخدا
ازنگ . [ اَ زَ ](اِ) آژنگ . شکنج روی و پیشانی . رجوع به آژنگ شود.
-
ممعور
لغتنامه دهخدا
ممعور. [ م َ ] (ع ص ) آژنگ ناک و ترش روی از خشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه بر ابروهای او از خشم آژنگ می افتد. (از اقرب الموارد).
-
نامیدی
لغتنامه دهخدا
نامیدی . (حامص مرکب ) ناامیدی . نومیدی . یأس . ناامیدواری : چندین آژنگ نامیدی را در پیشانی مه آرید، آن چوب خشک اگر آژنگ نامیدی ها پرده بر پرده بر پوست او افتاده است ، اما چون فصل بهار می آید تازگیش میدهیم . (کتاب المعارف ).
-
تقطب
لغتنامه دهخدا
تقطب . [ ت َ ق َطْ طُ ] (ع مص ) آژنگ افگندن میان ابروهاو ترشروی شدن . (ناظم الاطباء). رجوع به تقطیب شود.
-
تمعز
لغتنامه دهخدا
تمعز. [ ت َ م َع ْ ع ُ ] (ع مص ) درترنجیدن و آژنگ ناک شدن روی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).