کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آویزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آویزه
لغتنامه دهخدا
آویزه . [ زَ / زِ ] (اِ)آپاندیس . (فرهنگستان ).
-
آویزه
لغتنامه دهخدا
آویزه . [زَ / زِ ] (اِ) گوشوار. گوشواره . قرطه : ای از تو مرا گوش پر و دیده تهی خوش آنکه ز گوش پای در دیده نهی تو مردم دیده ای نه آویزه ٔ گوش از گوش بدیده آ که در دیده بهی . کمال اسماعیل .نخشبیهای وی از گوهر پاک کرد یاقوت تر آویزه ٔ تاک . جامی .دُرِ ...
-
واژههای مشابه
-
اویزه
لغتنامه دهخدا
اویزه . [ اَ زَ / زِ ] (اِ) شراب انگور و می . (ناظم الاطباء) (برهان ).
-
آویزه بند
لغتنامه دهخدا
آویزه بند. [ زَ / زِ ب َ ] (نف مرکب ) آویزه بندنده . آویزه بسته : چو گوش خدیو از لاَّلی ّ پندشد از روی اخلاص آویزه بند. هاتفی .|| (اِ مرکب ) بندی که رویان (جنین ) دانه را بجفت متصل کند. (فرهنگستان ).
-
دست آویزه
لغتنامه دهخدا
دست آویزه . [ دَ زَ / زِ ] (اِمرکب ) واسطة. (السامی ). || هدیه ٔ کمی که برای بزرگی برند تا دست خالی وی را ملاقات نکرده باشند. (ناظم الاطباء). دست آویز. رجوع به دست آویز شود.
-
واژههای همآوا
-
اویزه
لغتنامه دهخدا
اویزه . [ اَ زَ / زِ ] (اِ) شراب انگور و می . (ناظم الاطباء) (برهان ).
-
جستوجو در متن
-
شنوف
لغتنامه دهخدا
شنوف .[ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شَنْف . گوشواره های بالائین یا آویزه های بالای گوش . (از منتهی الارب ). رجوع به شنف شود.
-
آویژه
لغتنامه دهخدا
آویژه . [ ژَ / ژِ ] (ص ، اِ) ویژه . خاص . خالص . بَحْت . || مجازاً، دلبر. معشوق . || آویزه . پاکیزه . || شراب انگوری .
-
رخت آویز
لغتنامه دهخدا
رخت آویز. [ رَ ] (نف مرکب ) که رخت را بیاویزد. که لباس را بیاویزد. || (اِ مرکب )جارختی . میخ یا آویزه ای که بدان رخت آویزان کنند.
-
گوش بند
لغتنامه دهخدا
گوش بند. [ ب َ ] (اِ مرکب ) آلت بستن گوش . رِفاده و عصابه ای که بر گوش بندند. (ناظم الاطباء). || آنچه آویزه ٔ گوش کنند : به خواهش چنان خواست کآن هوشمندز پندش دهد حلقه ٔ گوش بند.نظامی .
-
غرقه گه
لغتنامه دهخدا
غرقه گه . [ غ َ ق َ / ق ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف غرقه گاه . رجوع به غرقه گاه شود : شنیدن را به جای نقطه درها آرم آویزه اگر بیرون نهم زین غرقه گه همچون صدف پا را.درویش واله (از آنندراج ).
-
شاقل
لغتنامه دهخدا
شاقل . [ ق ُ ] (اِ) شاغول . شاقول . رجوع به شاغول و شاقول شود. || آویزه ٔ ساعت . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 2 ص 128). لنگر ساعت . رجوع به شاغول و شاقول شود.