کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آونگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آونگان
لغتنامه دهخدا
آونگان . [ وَ ] (ص مرکب ) در تداول عوام ، آونگ . دروا. معلق . آویخته . و فصیح آن آویزان باشد. بیت ذیل را در فرهنگها برای کلمه مثال می آورند : رفته با بازوش از تندی ّ مرکب آستین گشته آونگانش از پهلوی استر پوستین .جلال الدین خوافی .- آونگان شدن ؛ آویز...
-
واژههای مشابه
-
اونگان
لغتنامه دهخدا
اونگان . [ اُ ] (اِ) باصطلاح دواسازی هر ماده ٔ دسم و سفت و غلیظی که بروی جزء معلول تمریخ کنند مانند اونگان خاکستری . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
اونگان
لغتنامه دهخدا
اونگان . [ اُ ] (اِ) باصطلاح دواسازی هر ماده ٔ دسم و سفت و غلیظی که بروی جزء معلول تمریخ کنند مانند اونگان خاکستری . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
هدل
لغتنامه دهخدا
هدل . [ هََ دَ ] (ع مص ) آونگان گردیدن لفج شتر. (منتهی الارب ). آونگان گردیدن مشفر. (اقرب الموارد). || آونگان لب گردیدن شتر. (منتهی الارب ). قرحه ناک گردیدن شتر و آونگان شدن مشفر آن . (اقرب الموارد).
-
هدل
لغتنامه دهخدا
هدل . [ هََ دِ ] (ع ص ) شتر آونگان لفج .(منتهی الارب ). الجمل طویل المشفر. (اقرب الموارد).
-
دلنگان
لغتنامه دهخدا
دلنگان . [ دِ ل َ ] (ص ) دلنگ . آونگان . آویزان . (از برهان ) (از آنندراج ). آویخته . معلق و رجوع به دلنگ شود.
-
رغلاء
لغتنامه دهخدا
رغلاء. [ رَ ] (ع ص ) ماده شتری که پاره ای از گوش وی بریده آونگان گذاشته باشند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قرماء
لغتنامه دهخدا
قرماء. [ ق َ ] (ع ص ) (ناقه ...) شتر ماده ٔ پوست بینی بریده آونگان گذاشته . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قرمة
لغتنامه دهخدا
قرمة. [ ق ُ م َ ] (ع اِ) جای بریدن از بینی شتر. || پوست پاره ٔ بریده ٔ آونگان گذاشته جهت نشان . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
مظمظة
لغتنامه دهخدا
مظمظة. [ م َ م َ ظَ ] (ع مص ) جنبیدن و نادیدن چیز آونگان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط).
-
هادل
لغتنامه دهخدا
هادل . [ دِ] (ع ص ) نعت فاعلی از هَدل . || شتر آونگان لفج یا درازلب را گویند. و ذلک مما یمدح به . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
دلنگ
لغتنامه دهخدا
دلنگ . [ دَ / دِ ل َ ](ص ) آویخته . آونگ . آونگان . (از برهان ) : زلفکش راصد دل و جان شد دلنگ زیرک هر بندکی و تارکی . مولوی (ازآنندراج ).|| (اِ صوت )تک آواز زنگ . رجوع به دلنگ دلنگ شود.