کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آوشن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آوشن
لغتنامه دهخدا
آوشن . [ ش َ ] (اِ) آویشن . اَوشن . یَوشن . سَعتر.و اینکه بعض فرهنگ نویسان کاکوتی را مرادف دیگر این کلمه آورده اند غلط است ، چه کاکوتی گیاه دیگری است .
-
واژههای مشابه
-
اوشن
لغتنامه دهخدا
اوشن . [ اَ ش َ ] (ع اِ) آنکه با دیگری بیامیزد و بنشیند با وی و بخورد طعام وی را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). آنکه بنزد کس آید و بر سفره ٔ او نشیند و با وی طعام خورد. (از اقرب الموارد).
-
اوشن
لغتنامه دهخدا
اوشن . [ اِ ش ِ ] (اِ) کاکوتی و آن گیاهی است که بعربی سعتر بری خوانند. (هفت قلزم ). آویشن .
-
واژههای همآوا
-
اوشن
لغتنامه دهخدا
اوشن . [ اَ ش َ ] (ع اِ) آنکه با دیگری بیامیزد و بنشیند با وی و بخورد طعام وی را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). آنکه بنزد کس آید و بر سفره ٔ او نشیند و با وی طعام خورد. (از اقرب الموارد).
-
اوشن
لغتنامه دهخدا
اوشن . [ اِ ش ِ ] (اِ) کاکوتی و آن گیاهی است که بعربی سعتر بری خوانند. (هفت قلزم ). آویشن .
-
جستوجو در متن
-
شن
لغتنامه دهخدا
شن . [ ش َ ] (پسوند) در برخی از کلمات مثل این است که معنی جای میدهد: گلشن ، جوشن ،«گوشن »، روشن ، اشن ، پشن ، اوشن ، آبشن ، دوشن ، در گلشن و تبشن (به معنی آب گرم معدنی ). (یادداشت مؤلف ).
-
محمدآباد
لغتنامه دهخدا
محمدآباد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) (محمدآباد اوشن ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین ، واقع در 24هزارگزی باختر نائین با 127 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
آویشن
لغتنامه دهخدا
آویشن . [ ش َ ] (اِ) صعتر. سعتر. آویشه . آویش . اوشه . اوشن . یوشن . پودنه ٔ برّی . پودینه ٔ صحرائی . پودنه ٔ کوهی . زلف شاهدان : چه کنی دنیا بی دین و خرد زیراک خوش نباشد بی نان ترّه و آویشن . ناصرخسرو.اکنون نچرد گوزن در صحراجز سنبل و کرویا و آویشن ....
-
یوشن
لغتنامه دهخدا
یوشن . [ی َ / یُو ش َ ] (اِ) آبشن . آفشن . اوشن . آویشن . زعتر. سعتر. صعتر. اوریغانس . (یادداشت مؤلف ). || تعبیری در تداول خانگی خاصه زنان ، در مقام طنز ناآراستگی گیسو و زلف : یوشن هایت را عقب بزن ؛ یعنی گیسوی افشانده بر رخ و درهم خود را از رخسار به...
-
کاره
لغتنامه دهخدا
کاره . [ رَ / رِ ] (اِ) پشتواره . (جهانگیری ). پشتواره است و آن بسته ای باشد کوچک از هیزم و علف و غیره که بر پشت بندند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). بار که بر پشت برند. (پیانکی ). کول بار که بر پشت حمل کنند. حِمْل . کولباره . عِکمَه : و اما الجاح...
-
صعتر
لغتنامه دهخدا
صعتر. [ ص َ ت َ ] (اِ) سعتر است که پودینه ٔ کوهی باشد و آن را صعترالحمار نیز گویند. آشامیدن آن با شراب گزندگی جانوران را سودمند بود و معده و جگر را بغایت نافع و رائحه ٔ آن هوام را گریزاند و تخم آن در جمیع افعال قوی تر. (منتهی الارب ). و در ذیل کلمه ٔ...