کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اوب
لغتنامه دهخدا
اوب . (ع اِ) سوی و جهت و این لغتی است در اوب بفتح همزه . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به اوب شود.
-
اوب
لغتنامه دهخدا
اوب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ آئب . رجوع به آئب شود. || ابر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || باد.(منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || سرعت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).- امثال : الاوب اوب نعامة ؛ این مثل برای کسی زنند که در کاری...
-
اوب
لغتنامه دهخدا
اوب . [ اَ وَ ] (ع مص ) خشمگین گردیدن . (ناظم الاطباء).
-
بارسور اوب
لغتنامه دهخدا
بارسور اوب . (اِخ ) (یعنی بار واقع بر کنار اوب ) نام قصبه ٔ مرکز ناحیه ٔ اوب کشور فرانسه که بر نهر اوب واقع شده و در 53 هزارگزی مشرق شهر ترویس قرار دارد و در اطرافش شراب سفید بسیار خوب تهیه میکنند، و زمانی کنت نشین بوده است . (از قاموس الاعلام ترکی ج...
-
واژههای همآوا
-
اوب
لغتنامه دهخدا
اوب . (ع اِ) سوی و جهت و این لغتی است در اوب بفتح همزه . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به اوب شود.
-
اوب
لغتنامه دهخدا
اوب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ آئب . رجوع به آئب شود. || ابر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || باد.(منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || سرعت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).- امثال : الاوب اوب نعامة ؛ این مثل برای کسی زنند که در کاری...
-
اوب
لغتنامه دهخدا
اوب . [ اَ وَ ] (ع مص ) خشمگین گردیدن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
ژامن
لغتنامه دهخدا
ژامن . [م َ ] (اِخ ) آمادیس . نام شاعر فرانسوی ، متولد به شاورس (اوب ) شاگرد گزیده ٔ رونسار (1538-1585 م .).
-
اروب
لغتنامه دهخدا
اروب . [ ] (اِخ ) یکی از صور نام یکی از اجداد جودرز (گودرز) بقول طبری ، و صور دیگر آن ،اورب ، اورث اوب ، اوث است . (تاریخ سیستان ص 35 ح ).
-
تأیب
لغتنامه دهخدا
تأیب . [ ت َ ءَی ْ ی ُ ] (ع مص ) بازگشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بشب آمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط ذیل اوب ).
-
بارناؤل
لغتنامه دهخدا
بارناؤل . (اِخ ) شهری است به روسیه در سیبری به کنار نهر اوب دارای 255000 تن سکنه میباشد. صنایعش ، نساجی و محصولات شیمیایی و استخراج و تصفیه و استعمال فلزات و دباغخانه است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
-
ایبة
لغتنامه دهخدا
ایبة. [ اَ ب َ / ای ب َ ] (ع مص ) بازگشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بازگشت . (آنندراج ) (منتهی الارب ). بازگشت و بازگشتن . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به اوب شود.
-
تروی
لغتنامه دهخدا
تروی . [ ت ْ رُ ] (اِخ ) ولایتی است در شامپانی (ایالت کنونی اوب ) که شهر تروی سابق الذکر درآن واقع است . این ولایت دارای 16 بخش و 254 بلوک است و 175400 تن سکنه دارد. و رجوع به ماده ٔ قبل شود.