کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آه و فریاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اه
لغتنامه دهخدا
اه . [ اِ ] (صوت )در تداول عامه برای استفهام انکاریست . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
اه
لغتنامه دهخدا
اه . [ اُ ] (صوت ) کلمه ٔ تعجب است . علامت تعجب . صوتی ، نمودن تعجب را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || کلمه ٔ تألم . علامت ترس . صوتی ، نمودن اسف یا شفقت را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
اه اه
لغتنامه دهخدا
اه اه . [ اِه ْ اِه ْ ] (اِصوت ) اسم صوت سرفه . || (صوت ) کلمه ای که برای اظهار تعجب گفته شود. (از یادداشت بخط مؤلف ).
-
اه اه
لغتنامه دهخدا
اه اه . [ ه ْ ] (صوت ) برای ابراز انزجار بر زبان رانند. (از یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
فریاد
لغتنامه دهخدا
فریاد. [ ف َرْ ] (اِ) در زبان پهلوی فری یات به معنی دوست و تکیه و اتکاء و نیز فرهات به معنی یاری ، در فارسی باستان ظاهراً فرزاتی مرکب از پیشاوند فرا و دا که به معنی پیش بردن است ، در افغانی و ترکی فِریاد و رویهم به معنی یاری خواستن با آواز بلند و شکا...
-
گذرش
لغتنامه دهخدا
گذرش . [ گ ُ ذَ رِ ] (اِمص ) آه و ناله و فریاد و شکایت . (ناظم الاطباء). همین کلمه در برهان قاطع بصورت «گزرش » آمده و ظاهراً هر دو مصحف «گرزش » مخفف گزارش است . رجوع به برهان قاطع چ معین «گرزش » شود.
-
نالش کردن
لغتنامه دهخدا
نالش کردن . [ ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نالیدن . آه و فغان و فریاد کردن . (از ناظم الاطباء). || شکوه و شکایت کردن . گله کردن : یوسف از گرگ چون کند نالش که به چاهش برادر اندازد.خاقانی .
-
صور صبحگاهی
لغتنامه دهخدا
صور صبحگاهی . [ رِ ص ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آه و ناله و فریاد و فغان صبحگاهی باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) : به صور صبحگاهی برشکافم صلیب روزن این بام خضرا. خاقانی .رجوع به صور نیم شبی شود.
-
صور نیم شبی
لغتنامه دهخدا
صور نیم شبی . [ رِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آه و ناله و فریاد و فغان نیم شبی باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) : به صور نیم شبی درشکن رواق فلک به ناوک سحری برشکن مصاف قضا. خاقانی .رجوع به صور صبحگاهی شود.
-
ملول
لغتنامه دهخدا
ملول . [ م َ ] (ع ص ) به ستوه آمده ، مذکر و مؤنث در وی یکسان است . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). به ستوه آمده . افگار و مانده . آزرده و بیزار. سست و ناتوان . دلگیر. دلتنگ . اندوهگین . غمگین . دارای ملالت . (ناظم الاطباء). سیرآمده . بست...
-
غرنگ و غریو
لغتنامه دهخدا
غرنگ و غریو. [ غ َ رَ گ ُ غ ِ وْ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ترکیبی است از غرنگ + غریو. رجوع به همین کلمات شود. آه و ناله و صدا و فریاد : شتابان شتر در بیابان چو دیودل یوسف اندر غرنگ و غریو. فردوسی .بدانجایگه باشد ارژنگ دیوکه هزمان برآرد غرنگ و غریو. ف...
-
غلغل افتادن
لغتنامه دهخدا
غلغل افتادن . [ غ ُ غ ُ اُ دَ ] (مص مرکب ) شور و غوغا افتادن . داد و فریاد و های و هوی برخاستن : گر ضعیفی در زمین خواهد امان غلغل افتد در سپاه آسمان . مولوی .وه که گر بر سر کوی تو شبی روز کنم غلغل اندر ملکوت افتد از آه سحرم . سعدی (خواتیم ).دی بوستان...
-
واصلی
لغتنامه دهخدا
واصلی . [ ص ِ ] (اِخ ) میرزا نورعلی لکهنوئی از شعرای ساکن هند است و از میرزا محمدفاخر مکین تعلیم می گرفت و با میرزا محمد جعفرخان راغب به عظیم آباد رفت و همانجا درگذشت . از اشعار وی است :واصلی گاه به وصلت نرسید و جان دادباده ناخورده کشید آه عبث رنج خم...
-
هو
لغتنامه دهخدا
هو. (اِ) آه و نفس . (برهان ). هوی .رجوع به هوی شود. || (اِ صوت ) کلمه ای است که از برای آگاهانیدن و خبر کردن گویند. (برهان ).- های و هو یا هیاهو ؛ به معنی هلالوش و بانگ و فریاد و مشغله است : چه عاشق است که فریاد دردناکش نیست چه مجلس است کز او های و ه...