کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آه و اوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اه
لغتنامه دهخدا
اه . [ اِ ] (صوت )در تداول عامه برای استفهام انکاریست . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
اه
لغتنامه دهخدا
اه . [ اُ ] (صوت ) کلمه ٔ تعجب است . علامت تعجب . صوتی ، نمودن تعجب را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || کلمه ٔ تألم . علامت ترس . صوتی ، نمودن اسف یا شفقت را. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
اه اه
لغتنامه دهخدا
اه اه . [ اِه ْ اِه ْ ] (اِصوت ) اسم صوت سرفه . || (صوت ) کلمه ای که برای اظهار تعجب گفته شود. (از یادداشت بخط مؤلف ).
-
اه اه
لغتنامه دهخدا
اه اه . [ ه ْ ] (صوت ) برای ابراز انزجار بر زبان رانند. (از یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
اوه
لغتنامه دهخدا
اوه . [ اَ و وَ ] (ع مص ) آوه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). آه گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ناله نمودن و شکوه کردن . (آنندراج ).
-
اوه
لغتنامه دهخدا
اوه . [ اَ وَه ْ / اَ وِه ْ / اَوْه ْ / اَوْ وِه ْ / اَوْ وَه ْ / اَوْ ه ُ / اوه ] (ع صوت ) آه . آه . آه ٌ. آووه . اوتاه . اویاه . بمعنی آه کلماتی است که در وقت بیماری و درد و رنج و شکایت گویند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
خمسه ٔ مفرده
لغتنامه دهخدا
خمسه ٔمفرده . [ خ َ س َ / س ِ ی ِ م ُ رَ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کلیات خمس در منطق . (از اساس الاقتباس ص 27). || نزد بلغاء عبارت است از التزام منشی یا شاعر در کلام خود پنج حرف را یعنی «الف » و «واو» و «هاء» و «حاء» و «یاء» یعنی کلمات شعر از...
-
حلولیة
لغتنامه دهخدا
حلولیة. [ ح ُ وی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از صوفیه . (کشف المحجوب هجویری ). فرقه ای از دو فرقه ٔ مذهب صوفیه . (بیان الادیان ). آنانکه گمان برند ذات باری تعالی در تن آدمی حلول تواند کرد. مقابل اتحادی . حلولیان معتقدند که روح حق تعالی در آدم و پیغمبران و ا...
-
اصوات
لغتنامه دهخدا
اصوات . [ اَص ْ ](ع اِ) ج ِ صوت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 65) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). آوازها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بانگها. فریادها. صوتها و صداها. (ناظم الاطباء).و رجوع به صوت شود. || آوازه ها. نیکنامیها. شهرتها. (از اقرب الموارد). و رجوع...