کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آهِنگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آهنگر
لغتنامه دهخدا
آهنگر. [ هََ گ َ ] (ص مرکب ) پیشه وری که آهن در کوره تافته و کوبد و آلات آهنینه سازد. حداد. هبرَقی . هالکی . قین . ریّام . نهامی . نهامین : کشاورز و آهنگر و پای باف چو بیکار باشند سَرْشان بکاف . ابوشکور.سر سروران زیر گرز گران چو سندان بد و پتک آهنگرا...
-
گاوان آهنگر
لغتنامه دهخدا
گاوان آهنگر. [هََ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاتجن بخش مرکزی شهرستان شاهی ، واقع در 10 هزارگزی جنوب باختری شاهی ... دشت ، معتدل مرطوب مالاریائی ، دارای 480 تن سکنه . زبان مازندرانی و فارسی . آب آن از نهر هتکه و رودخانه ٔ تالار، محصول آنجا برنج ...
-
واژههای همآوا
-
آهنگر
لغتنامه دهخدا
آهنگر. [ هََ گ َ ] (ص مرکب ) پیشه وری که آهن در کوره تافته و کوبد و آلات آهنینه سازد. حداد. هبرَقی . هالکی . قین . ریّام . نهامی . نهامین : کشاورز و آهنگر و پای باف چو بیکار باشند سَرْشان بکاف . ابوشکور.سر سروران زیر گرز گران چو سندان بد و پتک آهنگرا...
-
جستوجو در متن
-
کلانه
لغتنامه دهخدا
کلانه . [ ک ِ ن َ / ن ِ ] (اِ) کلانه ٔ آهنگر. آتشدان آهنگر. کوره ٔ آهنگر. تنور آهنگر. (زمخشری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
پتکدار
لغتنامه دهخدا
پتکدار. [ پ ُ ] (نف مرکب ) آهنگر.
-
کودلیه
لغتنامه دهخدا
کودلیه . [ ] (اِخ ) نام دهی است از اصفهان که موطن کاوه ٔ آهنگر بوده است . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 86).
-
هالک
لغتنامه دهخدا
هالک . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عمروبن اسدبن خزیمه . مردی بود آهنگر و گویند اول کسی که کار آهن کرد او بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
قیون
لغتنامه دهخدا
قیون . [ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قَین ، آهنگر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به قین شود.
-
بجشاک
لغتنامه دهخدا
بجشاک . [ ب ِج َ ] (اِ) نعلبند. (ناظم الاطباء). آهنگر. (آنندراج ). || غله فروش . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
خربشک
لغتنامه دهخدا
خربشک . [ خ َ ب َ / ب ُ / ب ِ ] (اِ) آهنگر. (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || نعلبند. (از ناظم الاطباء).
-
نهامین
لغتنامه دهخدا
نهامین . [ ن َ ] (اِ) آهنگر. (رشیدی ) (جهانگیری ) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ). حداد، به این معنی به حذف نون آخر هم به نظر آمده است . (از برهان ). رجوع به نهامی شود.
-
آتش کار
لغتنامه دهخدا
آتش کار. [ ت َ ] (ص مرکب ) آنکه در شغل و پیشه ٔ خویش مباشرت با آتش دارد همچون گلخنی و مطبخی و آهنگر و مانند آن . || مجازاً، خشمگین و شتاب زده و بدکار. (برهان ).
-
پیش لنگ
لغتنامه دهخدا
پیش لنگ . [ ل ُ ] (اِ مرکب ) پارچه ای که قصاب و آهنگر و آشپز و امثال ایشان بر میان بندند تا جامه شان از چربی و آتش محفوظ ماند. پیش بند. پیش لنگی .