کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آهنگِ افتان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شب آهنگ
لغتنامه دهخدا
شب آهنگ . [ ش َ هََ ] (اِ مرکب ) رجوع به شباهنگ شود.
-
مردم آهنگ
لغتنامه دهخدا
مردم آهنگ . [ م َ دُ هََ ] (نف مرکب ) مردم کش . مردم آهنج . رجوع به مردم آهنج شود. || (اِ مرکب ) سلاح کجی است مانند چوگان که آن را مردگیر هم گویند و معرب آن مردم آهنج است . (از برهان قاطع). رجوع به مردآهنگ و مردم آهنج شود.
-
پس آهنگ
لغتنامه دهخدا
پس آهنگ . [ پ َ هََ ] (اِ مرکب ) ساقه و مؤخره ٔ لشکر. فوج پسین . (بهار عجم ). و بیت ذیل را که معنی آن مفهوم نیست شاهد آورده است : جناح از هوا در زمین برد بیخ پس آهنگ شد در زمین چارمیخ . نظامی .|| آهنی باشد که کفشگران در پس کفش نهند تا به آن کفش را ف...
-
خوش آهنگ
لغتنامه دهخدا
خوش آهنگ . [ خوَش ْ / خُش ْ هََ ] (ص مرکب ) آنکه در نغمه های آواز تصرفات نیکو و مطبوع کند. (ناظم الاطباء). مردمان خوش آواز یا موسیقی دان . (لغت نامه ٔ محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). || که بگوش خوش آید. (یادداشت مؤلف ). گوش نواز.عالم از ناله ٔ عشاق مبادا خ...
-
خارج آهنگ
لغتنامه دهخدا
خارج آهنگ . [ رِ هََ ] (ص مرکب ) آهنگ ناموافق و ناموزون . (ناظم الاطباء) : بفرمود تا آن دو سرهنگ رادو کج زخمه ٔ خارج آهنگ را... نظامی .بمن بر شده لشکری دیده بان همه خارج آهنگ وناخوش زبان .نظامی (شرفنامه ص 470).
-
خنگ شب آهنگ
لغتنامه دهخدا
خنگ شب آهنگ . [ خ ِ گ ِ ش َ هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از قمر است که ماه باشد. || صبح صادق . || اسب ابلق سیاه و سفید را هم گفته اند. || (اِخ ) براق که اسب حضرت رسالت در شب معراج بود. (برهان قاطع).
-
جستوجو در متن
-
هاینه
لغتنامه دهخدا
هاینه . [ ن ِ ] (اِخ ) هاینریش . شاعر معروف آلمانی که در سال 1797 در یک خانواده ٔ یهودی به دنیا آمد. تولد وی در زمان تسلط سربازان ناپلئون بر آلمان صورت گرفت و بدین جهت زندگانی او از اول بین آلمان و فرانسه تقسیم شد. در جوانی بر اثر فشارهایی که به یهود...
-
پلین
لغتنامه دهخدا
پلین . [ پْلی / ی ِ ](اِخ ) کائیوس پلینیوس سکوندوس معروف به پلین بزرگ . عالم طبیعی و نویسنده ٔ رومی مولد، کم در عصر تی بر بسال 23 م .، متوفی در زمان تیتوس بسال 79. وی در سپاه روم به خدمت پرداخت و از جنگهای روم کتابی در فن پرتاب کردن زوبین هنگام سواری...
-
بسته
لغتنامه دهخدا
بسته . [ ب َ ت َ ] (ن مف ) مقابل گشاده . چون : در بسته و کار بسته و امید بسته و نظر بسته . (آنندراج ) (رشیدی ). نقیض گشاده . فراز شده . مسدود. مغلق : باب مغلق ؛ در بسته . (منتهی الارب ). || مقفل . سد شده . عایق شده . جلوگیری شده : دربسته زندانها برگش...