کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آهبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آهبه
لغتنامه دهخدا
آهبه . [ هَِ ب َ ] (ع اِ) ج ِ اِهاب . پوستهای ناپیراسته .
-
واژههای مشابه
-
اهبة
لغتنامه دهخدا
اهبة. [ اُ ب َ ] (ع اِ)ساز و ساختگی کار. ج ، اُهَب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اهبت . و رجوع به اهب و اهبت شود.
-
واژههای همآوا
-
احبه
لغتنامه دهخدا
احبه . [ اَ ح ِب ْ ب َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حبیب . دوستان .
-
جستوجو در متن
-
اهب
لغتنامه دهخدا
اهب .[ اُ هََ ] (ع اِ) ج ِ اُهبَة به معنی ساز و ساختگی کار. (آنندراج ) (منتهی الارب ). و رجوع به اهبه شود.
-
اهب
لغتنامه دهخدا
اهب .[ اُ هَُ ] (ع اِ) اِهَب . اُهبةَ. ج ِ اهاب پوست یا پوست ناپیراسته . (منتهی الارب ). و رجوع به اهاب شود.
-
آمادگی
لغتنامه دهخدا
آمادگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) ساختگی .تهیه . بسیج . ساز. استعداد. تَهَیﱡاء. أهبه . ساخت وساز. عتاد. اباب . آراستگی . جهاز. عُدّه . (دهّار).- آمادگی سفر ؛ ساز سفر.
-
مرتثد
لغتنامه دهخدا
مرتثد. [ م ُت َ ث ِ ] (ع ص ) بر هم نهنده ٔ رخت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پهلوی همدیگر نهنده ٔ متاع و رخت . (ناظم الاطباء). یقال : ترکهم مرتثدین ما تحملوا بعد؛ أی ناضدین متاعهم علی اهبة. (متن اللغة). یعنی گذاشتم قوم را درحالی که بر هم می نهادند مت...
-
اهاب
لغتنامه دهخدا
اهاب . [ اِ ] (ع اِ) پوست یا پوست ناپیراسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پوست حیوان که آنرا دباغت نکرده باشند یا پوست مطلق . (منتخب از غیاث اللغات ). نام است پوست دباغت ناشده را. (از تعریفات جرجانی ). پوست ناپیراسته . (مهذب الاسماء نسخ...
-
اهبت
لغتنامه دهخدا
اهبت . [ اُ ب َ ] (ع اِ) اهبة. ساز و یراق . (از منتخب بنقل غیاث اللغات ). عدت . عدة. ساز. سامان . ساختگی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ساز و ساختگی کار. (ناظم الاطباء). اُهب . (ناظم الاطباء). تهیؤ : و امیر شهاب الدوله مسعود... با اهبتی و عدتی ... (تا...
-
مازندرانی
لغتنامه دهخدا
مازندرانی . [ زَ دَ ] (اِخ ) حاج شیخ عبداﷲبن آقا شیخ نصیربن آقا شیخ محمدبن آقا شیخ محمود مجتهد آزاده و آزادیخواه و مرجع تقلید شیعیان ایران و عراق وهند در اوان مشروطیت بود. در قریه ٔ طالش محله ٔ دیوشل متولد شد و تحصیلات مقدماتی را در محضر آقاشیخ جعفرد...