کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آناهیتا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اناهیتا
لغتنامه دهخدا
اناهیتا. [ اَ] (ص ) در اوستا، اناهیتا یا اناهیته مرکب از جزء «اَ»، ادات نفی + آهیته یعنی چرکین و پلید و ناپاک ، «اَ» نفی بنا بقاعده ٔ دستور زبان اوستایی ، چون بکلمه ٔ آهیته پیوسته مابین آنها نون وقایه فاصله شده است مانند انیران (= ان ایران = غیرایران...
-
واژههای همآوا
-
اناهیتا
لغتنامه دهخدا
اناهیتا. [ اَ] (ص ) در اوستا، اناهیتا یا اناهیته مرکب از جزء «اَ»، ادات نفی + آهیته یعنی چرکین و پلید و ناپاک ، «اَ» نفی بنا بقاعده ٔ دستور زبان اوستایی ، چون بکلمه ٔ آهیته پیوسته مابین آنها نون وقایه فاصله شده است مانند انیران (= ان ایران = غیرایران...
-
جستوجو در متن
-
اناهیته
لغتنامه دهخدا
اناهیته . [ اَ ت َ ] (اِ) رجوع به اناهیتا و ناهید شود.
-
اناهید
لغتنامه دهخدا
اناهید. [ اَ ] (اِخ ) ناهید و ستاره ٔ زهره . (ناظم الاطباء). ستاره ٔ زهره است . ناهید هم گویند و زادروبیدخت هم گفته اند. (شعوری ج 1 ورق 103 ب ). و رجوع به اناهیتا و ناهید شود.
-
دیانا
لغتنامه دهخدا
دیانا.(اِخ ) دیان . در دین رومی الاهه ٔ ماه و جنگلها و حیوانات و زنان است بهنگام وضع حمل . دیانا مطابق اساطیر یونانی آرتمیس بود و در معبدش در رم بعنوان الاهه ٔ باکره مورد احترام بود وی که دختر «ژوپیتر» و «لاتون » بود بدستور پدر نمی بایست ازدواج کند و...
-
خرزاد اردشیر
لغتنامه دهخدا
خرزاد اردشیر. [ خ ُ دِ اَ دِ] (اِخ ) نام مادر بابک پدر اردشیر است بنابر قول یاقوت در معجم البلدان و «پل خرزاد» بدو منسوب است . تاریخ نویسان دیگر نام این زن را «رام بهشت » و «میناه بهشت » قید کرده اند، توضیح آنکه : ظهور اردشیر بابکان در زمانی بود که ش...
-
ناهید
لغتنامه دهخدا
ناهید. (اِخ ) زهره . (فرهنگ اسدی ) (منتهی الارب ). ستاره ٔ زهره را گویند و مکان او فلک سیم است و اقلیم پنجم بدو تعلق دارد. (برهان قاطع) (آنندراج ). نام ستاره ٔ سوم از هفت سیاره است که نام دیگرش زهره است . (فرهنگ نظام ). زهره . (انجمن آرا). ستاره ٔ زه...
-
اردشیر دوم
لغتنامه دهخدا
اردشیر دوم . [ اَ دَ / دِ رِ دُوْ وُ ] (اِخ ) (ساسانی ) پادشاه ساسانی برادر شاپور ذوالاکتاف پسر هرمز. (مفاتیح ). برادر کوچک (؟) شاپور (دوم ) ذوالاکتاف (هویه سنبا) و جانشین او. وی از 379 تا 383 م . در ایران سلطنت کرد و او پادشاهی ضعیف النفس بود. (ایرا...
-
فارس
لغتنامه دهخدا
فارس . (اِخ ) آن که زبان فارسی دارد. آن که از مردم ایران است . در مقابل ترک ، عرب و جز آن . || در پارسی باستان (کتیبه های هخامنشی ) پارسه نام یکی از اقوام ایرانی مقیم جنوب ایران است که مقر ایشان را نیز پارس نامیده اند. از این قوم دو خاندان بزرگ پیش ا...
-
کتیبه
لغتنامه دهخدا
کتیبه . [ ک ِ / ک َ ب َ/ ب ِ ] (از ع ، اِ) ممال کتابة عربی . (فرهنگ فارسی معین ). نوشته : کتاب و کلک همه کاتبان نمونه شودچو کلک او بنگارد کتیبه های کتاب . معزی . || آنچه به خط جلی نسخ یا نستعلیق و یا به خط طغرا و یا به خط کوفی بر دوره ٔ دیوار مساجد و...
-
دختر
لغتنامه دهخدا
دختر. [ دُ ت َ ] (اِ) فرزند مادینه ٔ انسان . ابنه . بنت . دخت . بولة. ولیدة. (یادداشت مؤلف ). شَعرَة. نافِجَة. (منتهی الارب ). مقابل پسر که فرزند نرینه ٔ آدمی است : مراو را دهم دختر خویش راسپارم بدو لشکر خویش را. فردوسی .چنین گفت دانا که دخترمبادچو ...
-
زئوس
لغتنامه دهخدا
زئوس .[ زِ ] (اِخ ) (به یونانی ). به فارسی : زاوش . زاووش . زوش ، بسانسکریت : دیااوه ، بلاتینی : ژوپیتر ، بتوتنی : زیو یا تیو ، در اوستا: اهورمزد ، در سنگ نبشته های هخامنشی : ائور مزده ، در ادبیات فارسی هُرمَزد. هُرمُزد. هورمزد. هرمز. ابن العبری آرد:...
-
اردوان اول
لغتنامه دهخدا
اردوان اول . [ اَ دَ ن ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) پادشاه اشکانی و او اشک سوم است . وی پس از پدر خود تیرداد (متوفی به سال 214 ق .م .) بتخت نشست . در باب اسم او تردید هست ، زیرا ژوستن نام اشک سوم را فری یاپَت نوشته ، ولی در فهرست کتاب تروگ پومپه ، اردوان ذکر ش...