کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آمیزش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آمیزش
لغتنامه دهخدا
آمیزش . [ زِ ] (اِمص ) اسم مصدر و عمل آمیختن . مزاج . مزج . امتزاج . خلط. (دهار). اختلاط. ترکیب : جود و احسان تو بی آمیزش آموزش است هیچ دانا بچه ٔ بط را نیاموزد شناه . سنائی .مر آمیزش گوهران را بگوی سبب چه که چندین صور زو بخاست ؟ ناصرخسرو. || خلطه . ...
-
واژههای مشابه
-
خلطه و آمیزش
لغتنامه دهخدا
خلطه و آمیزش . [ خ ُ طُ زِ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) آمیزش . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
معاشرتی
لغتنامه دهخدا
معاشرتی . [ م ُ ش َ / ش ِ رَ ] (ص نسبی ) آنکه با دیگران آمیزش داشته باشد. کسی که بسیار با مردم معاشرت کند. اهل معاشرت و آمیزش .
-
اختلاطپذیر
لغتنامه دهخدا
اختلاطپذیر. [ اِ ت ِ پ َ ] (نف مرکب ) قابل آمیزش .
-
مکاثمة
لغتنامه دهخدا
مکاثمة. [ م ُ ث َ م َ ] (ع مص ) همدیگر قریب شدن و آمیزش کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به همدیگر نزدیک شدن و آمیزش کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
خلیطی
لغتنامه دهخدا
خلیطی . [ خ ِل ْ لی طا ] (ع اِ) آمیزش کننده . (منتهی الارب ). منه : ما لهم خلیطی ؛ یعنی نیست مر آنها را آمیزش کننده ای . (ناظم الاطباء).
-
نامیزیدنی
لغتنامه دهخدا
نامیزیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) ناآمیزیدنی . ناآمیختنی . که قابل آمیختن و آمیزش نیست .
-
ناآمیختنی
لغتنامه دهخدا
ناآمیختنی . [ ت َ ] (ص لیاقت ) که قابل آمیزش نیست . مقابل آمیختنی . رجوع به آمیختنی و آمیختن شود.
-
لک
لغتنامه دهخدا
لک . [ ل َک ک ] (ع اِ) گوشت . || آمیزش . (منتهی الارب ).
-
اختلاطپذیری
لغتنامه دهخدا
اختلاطپذیری . [ اِ ت ِ پ َ ] (حامص مرکب ) قابلیت آمیزش .
-
مغروسة
لغتنامه دهخدا
مغروسة. [ م َ س َ ] (ع اِ) آمیزش . یقال : هو فی مغروسة و مرغوسة؛ ای اختلاط. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اختلاط. آمیزش . یقال : هو فی مغروسة من الأمر؛ او در آمیختگی کارهاست . (از ناظم الاطباء).
-
شمراج
لغتنامه دهخدا
شمراج . [ ش ِ ] (ع ص ) کسی که سخن را به دروغ آمیزش دهد. ج ، شماریج . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
هزمجة
لغتنامه دهخدا
هزمجة. [ هََ م َ ج َ ] (ع اِ) سخن متتابع و پیاپی . || آمیزش آوازهای زائد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).