کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آمونیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سولفور
لغتنامه دهخدا
سولفور. (فرانسوی ، اِ) سولفورها نمکهای اسید سولفیدریک (SH2) هستند که در طبیعت فراوان یافت میشوند. مخصوصاً سولفور آهن ، مس ، سرب و نقره ، کانهای این فلزها را تشکیل میدهند. سولفورها اجسامی هستند جامدو بلورین و از اکسیدها گدازپذیرترند. بجز سولفور سدیم ،...
-
فسفات
لغتنامه دهخدا
فسفات . [ ف ُ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح شیمی ) فسفاتها املاح اسید فسفریک هستند و برای کودهای شیمیایی به کار میروند. فسفاتهای قلیایی مانند فسفاتهای سدیم و پتاسیم و آمونیم در آب محلول هستند و فسفاتهای دیگر در آب غیرمحلول ، ولی در اسیدها محلول اند. فسفات...
-
املاح
لغتنامه دهخدا
املاح . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ملح . نمکها. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملح شود. || (اصطلاح شیمی ) اجسامی هستند مرکب از ریشه ٔ یک اسید وریشه ٔ یک باز، و آنها بطریقه های زیر بدست می آیند:1) از اثر اسید بر فلز، مانند: H2 + Cl2Zn ی Zn + 2C...
-
نیترات
لغتنامه دهخدا
نیترات . (فرانسوی ، اِ) در شیمی به معنی نمک یا استر اسید نیتریک است ، آن را ازتات هم می گویند. (فرهنگ اصطلاحات علمی ). نام عام همه ٔ املاح اسید نیتریک است ، ترکیبی که از اسید نیتریک با یک فلز یا یک باز نتیجه می شود . (فرهنگ فارسی معین ).- نیترات ِ آم...
-
زاج آهن
لغتنامه دهخدا
زاج آهن . [ ج ِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) زاج سبز. زاج فریک . برای تعیین اندازه ٔ نیترات نقره بکار میرود بدین طریق (بر طبق طریقه ٔ شارپانتیه و ولار) اگر بیک محلول نیتریک ، ملح نقره مقدار کمی زاج فریک بیفزایند و یک محلول سولفورسیانور پتاسیم یا آمو...
-
نمک
لغتنامه دهخدا
نمک . [ ن َ م َ ] (اِ) ماده ای سپید که به آسانی سوده می گردد و در آب حل می شود و آن را در تلذیذ غذاها به کار می برند و سبخ نیز گویند. (ناظم الاطباء). ملح . ابوعون . عسجر. (منتهی الارب ). ابوصابر. ابوالمطیب . (المرصع). ماده ٔ کانی سفیدرنگ شورمزه ای که...