کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آل و آشوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آل و آشوب
لغتنامه دهخدا
آل و آشوب . [ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) هیاهو. هرج و مرج .
-
واژههای مشابه
-
ال
لغتنامه دهخدا
ال . [ اَ ] (ترکی ، اِ) رنگ لعل . || اسب بور. || بستان . (شرفنامه ٔ منیری ).
-
ال
لغتنامه دهخدا
ال . [ اُ ] (ترکی ، ضمیر) او، ضمیر غائب . (برهان ). ترکی است یعنی او. (شرفنامه ٔ منیری ).
-
آل امیر
لغتنامه دهخدا
آل امیر. [ ل ِ اَ ] (اِخ ) نام تیره ای از طایفه ٔ بکش از قبایل ممسنی .
-
آل بتول
لغتنامه دهخدا
آل بتول . [ ل ِ ب َ ] (اِخ ) آل رسول از اولاد فاطمه علیهاالسلام : آن بحجت چراغ دین رسول وین بنسبت جمال آل بتول .سنائی .
-
آل حق
لغتنامه دهخدا
آل حق . [ ل ِ ح َق ق ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اهل اﷲ. اولیأاﷲ. اولیاء : آنچنان پر گشته از اجلال حق کاندر او هم ره نیابد آل حق .مولوی .
-
آل خاقان
لغتنامه دهخدا
آل خاقان . [ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به آل افراسیاب شود.
-
آل خورشیدی
لغتنامه دهخدا
آل خورشیدی . [ ل ِ خوَرْ / خُرْ] (اِخ ) تیره ای از جانکی گرم سیر چهارلنگ بختیاری .
-
آل ساعدی
لغتنامه دهخدا
آل ساعدی . [ ل ِع ِ ] (اِخ ) نام طایفه ای از عرب جباره ، ساکن فارس .
-
آل شیراز
لغتنامه دهخدا
آل شیراز. [ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آل شیرازی . شراب سرخ یا نیم رنگ شیرازی .
-
آل طمغا
لغتنامه دهخدا
آل طمغا. [ طَ ] (ترکی ، اِ مرکب ) آل تمغا.
-
آل معصفر
لغتنامه دهخدا
آل معصفر. [ م ُ ع َ ف َ ] (اِ مرکب ) قسمی ماهی درم دار. || سرخ نیم رنگ .
-
آل نصره
لغتنامه دهخدا
آل نصره . [ ل ِ ؟ ] (اِخ ) رجوع به معد شود.
-
آل یس
لغتنامه دهخدا
آل یس . [ ل ِ یا سین ] (اِخ ) آل یاسین . خاندان رسول صلوات اﷲعلیه .