کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلودگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آلودگی
لغتنامه دهخدا
آلودگی . [ دَ / دِ ] (حامص ، اِ) لَوث . آلایش . عادت باعمال زشت . || گناه . فسق . فجور. جرم . || شوخ . دَرَن . وَسَخ : چو بشنید از او شاه به ، دین به پذیرفت از او راه و آئین به پر از نور ایزد بشد دخمه هاوز آلودگی پاک شد تخمه ها. دقیقی .چنان دان که هر...
-
واژههای مشابه
-
غرض آلودگی
لغتنامه دهخدا
غرض آلودگی . [ غ َرَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) آلوده بودن به غرض . همراه با غرض و سودجویی و دشمنی بودن . رجوع به غرض شود.
-
شرم آلودگی
لغتنامه دهخدا
شرم آلودگی . [ ش َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت شرم آلوده . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شرم آلود و شرم آلوده شود.
-
خشم آلودگی
لغتنامه دهخدا
خشم آلودگی . [ خ َ / خ ِ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عصبانیت . غضبناکی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خواب آلودگی
لغتنامه دهخدا
خواب آلودگی . [ خوا / خا دَ / دِ ] (حامص مرکب ) بحالت خواب آلوده درآمدن . عمل خواب آلوده (یادداشت بخط مؤلف ). خوابناکی . || سستی . تنبلی . (ناظم الاطباء). رخوت . بی حالی . باری بهر جهتی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خون آلودگی
لغتنامه دهخدا
خون آلودگی . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) آغشتگی بخون . لکه دارشدگی از خون .
-
دامن آلودگی
لغتنامه دهخدا
دامن آلودگی . [ م َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دامن آلوده . رجوع به دامن آلوده و دامن آلودن شود.
-
جستوجو در متن
-
سویور
لغتنامه دهخدا
سویور. (اِ) آلودگی . (فرهنگستان ).
-
گردناکی
لغتنامه دهخدا
گردناکی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) آلودگی به گرد. خاک آلودگی . غبره . (دهار). || به رنگ خاک . خاکی رنگ بودن : مشتری در لونها دلالت دارد بر گردناکی و سپیدی آمیخته به زردی . (التفهیم ).
-
اهان
لغتنامه دهخدا
اهان . [ اَ ] (اِ) سریشم و نشاسته . || کناره و حاشیه . (ناظم الاطباء). حاشیه ٔ جامه . (آنندراج ). || حریره . آهار. || فهرست . || ناپاکی . پلیدی . آلودگی . (ناظم الاطباء). لوث و آلودگی . || دهن . (آنندراج ).
-
وشن
لغتنامه دهخدا
وشن . [ وَ ش َ ] (ص ) آلوده . || (اِ) آلایش . آلودگی . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || احتلام . (ناظم الاطباء).
-
دل پاک
لغتنامه دهخدا
دل پاک . [ دِ] (ص مرکب ) پاکدل . که دلی پاک دارد. که قلبی صاف دارد. با دلی صافی . با ضمیر تابناک و دور از آلودگی .
-
شن مالی کردن
لغتنامه دهخدا
شن مالی کردن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شن مال کردن . مالیدن شن و ماسه تا آلودگی ظرف و شوخ آن زدوده شود.