کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آلودن
لغتنامه دهخدا
آلودن . [ دَ ] (مص ) مالیدن یا مالیده شدن چیزی به چیزی چنانکه اثری از آن در دوّمین بماند اعم ّ از نیک و بد و خشک و تر، چون آب و خاک و خون و اشک و مشک و زهر و قیر و خوی و پلیدی و جز آن . واین فعل لازم و متعدّی آید. تلویث . ملوث کردن . بطغ. بَدغ . تمری...
-
واژههای مشابه
-
عطر آلودن
لغتنامه دهخدا
عطر آلودن . [ ع ِ دَ] (مص مرکب ) آمیختن به عطر. عطر آمیختن . عطر زدن : استعطار و تعطر؛ خود را عطر آلودن . (از منتهی الارب ).
-
خاک آلودن
لغتنامه دهخدا
خاک آلودن . [ دَ ] (مص مرکب )آغشتن بخاک . || در خاک خفتن : گر ز خاک آلودنت آسوده میگردند خلق تن بخاک تیره ده آسایش دلها طلب .صائب تبریزی .
-
دامن آلودن
لغتنامه دهخدا
دامن آلودن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) آغشتن دامن . آلودن دامن . درزدن دامن بچیزی چون خون یا آب یا پلیدی و نظایر آنها. مالیدن یا پخش کردن چیزی از خون یا آب یا پلیدی روی دامن چنانکه در دامن اثر گذارد : چون کشی خنجر بقتلم بر میان دامن مزن دامن آلودن بخونم ...
-
جستوجو در متن
-
نالودن
لغتنامه دهخدا
نالودن . [ دَ ] (مص منفی ) ناآلودن . نیالودن . مقابل آلودن . رجوع به آلودن شود.
-
استعطار
لغتنامه دهخدا
استعطار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) عطر آلودن خواستن . || عطر آلودن . (منتهی الارب ).
-
آگشتن
لغتنامه دهخدا
آگشتن . [ گ َ ت َ ] (مص ) آلودن .
-
آلایان
لغتنامه دهخدا
آلایان . (نف ، ق ) در حال آلودن .
-
ضمخ
لغتنامه دهخدا
ضمخ . [ ض َ ] (ع مص ) نیک آلودن بدن را به بوی خوش . (منتهی الارب ). آلودن تن به بوی خوش چنانکه میچکیده باشد. (منتخب اللغات ).
-
عطر مالیدن
لغتنامه دهخدا
عطر مالیدن . [ ع ِ دَ ] (مص مرکب ) عطر زدن . عطر آلودن .
-
آلاییدن
لغتنامه دهخدا
آلاییدن . [ دَ] (مص ) در بعض فرهنگها بدان معنی ِ آلودن داده اند.
-
ازدیات
لغتنامه دهخدا
ازدیات . [ اِ ] (ع مص ) زیت آلودن . (منتهی الارب ).
-
تلویب
لغتنامه دهخدا
تلویب . [ ت َل ْ ] (ع مص ) به ملاب آلودن چیزی را یا ملاب آمیختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). به ملاب که نوعی از بوی خوش و یا زعفران باشد آلودن چیزی را. با ملاب آمیختن . (ناظم الاطباء).