کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلاینده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آلاینده
لغتنامه دهخدا
آلاینده . [ ی َ دَ / دِ ] (نف ) آنکه آلاید.
-
جستوجو در متن
-
دهان آلای
لغتنامه دهخدا
دهان آلای . [ دَ ] (نف مرکب ) دهان آلاینده . که دهن را آلوده سازد. (یادداشت مؤلف ) : نیست بر من روزه در بیماری دل زان مراروزه باطل می کند اشک دهان آلای من .خاقانی .
-
آلای
لغتنامه دهخدا
آلای .(نف مرخم ) در کلمات مرکبه مخفف آلاینده : نیست بر من روزه در بیماری دل زآن مراروزه باطل میکند اشک دهان آلای من . خاقانی .لبش گاهی بخواهش لقمه آلای ولی در زیر لب لخت جگرخای .طالب آملی .
-
زهرآلای
لغتنامه دهخدا
زهرآلای . [ زَ ] (نف مرکب ) آلاینده بزهر. (ناظم الاطباء). ملاشیدا بمعنی زهرآلاینده گفته ومیرزا جلالا طباطبا بر آن انکار دارد... (بهار عجم ) (آنندراج ). || (ن مف مرکب ) آلوده بزهر... چنانکه می گوید لفظ زهرآلای در کلام یکی از اکابران ... در باب به سخن ...