کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلاچیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آلاچیق
لغتنامه دهخدا
آلاچیق . (ترکی ، اِ) آلاجق . کوخ . کوله . رجوع به آلاجق شود.
-
واژههای مشابه
-
الاچیق
لغتنامه دهخدا
الاچیق . [ اَ ] (اِ) در ترکی خانه ای است از نی و چوب . (آنندراج ). رجوع به آلاجق و آلاچیق و الاچق شود.
-
الاچیق زدن
لغتنامه دهخدا
الاچیق زدن . [ اَ زَ دَ ] (مص مرکب ) نصب نمودن الاچیق . بر پاکردن الاچیق . رجوع به آلاجق و اُلاجُق و اُلاچُق شود.
-
واژههای همآوا
-
الاچیق
لغتنامه دهخدا
الاچیق . [ اَ ] (اِ) در ترکی خانه ای است از نی و چوب . (آنندراج ). رجوع به آلاجق و آلاچیق و الاچق شود.
-
جستوجو در متن
-
اله چوب
لغتنامه دهخدا
اله چوب . [ اَ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) همان آلاچیق یا الاچیق است ، و اصل کلمه ٔ الاچیق همین اله چوب است ، چوب به چوق و چیق تصحیف یافته .- امثال : چه زید بپای پیلان اله چوب ترکمانی .رجوع به الاچیق و آلاچیق شود.
-
فاکن
لغتنامه دهخدا
فاکن . [ ک ُ ] (اِ) در لهجه ٔ گیلکی ، آلاچیق . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به آلاچیق شود.
-
الچوق
لغتنامه دهخدا
الچوق . [ اَ ل َ ] (ترکی ، اِ) نوعی خیمه . نوعی چادرترکمانان . با آلاچق و آلاچیق مقایسه شود : بسرای ضرب همت بقراضه ای چه لافم چه کند بپای پیلان الچوق ترکمانی . نظامی .رجوع به آلاچیق و آلاجق شود.
-
آلاجق
لغتنامه دهخدا
آلاجق . [ ج ِ ] (ترکی ، اِ) آلاچیق . نوعی از خیمه که از جامه ٔ سطبر و گن-ده کنن-د. || کلبه ها که به صورت خیمه های تاتار باشد.
-
الاچق
لغتنامه دهخدا
الاچق . [ اُ چ ُ ] (اِ) خانه ٔ صحرائیان که از مو سازند و آن را الاچوق هم گویند. (آنندراج ) (غیاث ). آلاچق ترکی اَلاجو بمعنی سراپرده و سایبان دوستونی است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به آلاجق و آلاچیق شود.
-
پرپاش
لغتنامه دهخدا
پرپاش . [ پ َ ] (اِ مرکب ) طبق چوبین که بدان حبوب را برای گرفتن فضول پاش دهند : وقتی حضرت خاقان [ فتحعلیشاه ] به حسین قلیخان ... فرمودند... شنیده ام در عروسی مادر من از اشخاصی بوده ای که خوانچه ٔ شیرینی بر سر داشته از خانه ٔ پدرم بخانه ٔ والده ام می ...
-
چغ
لغتنامه دهخدا
چغ. [ چ ِ ] (اِ) پرده مانندی است که از چوبهای باریک سازند و به این معنی با قاف هم آمده است . گویند باین معنی ترکی است . (برهان ). نوعی از پرده که از سیخهای نی راست کنند وبردرها آویزند و الوان و ساده هم باشد. (آنندراج ). پرده ای است که از چوبهای باریک...
-
چشمه بریجرد
لغتنامه دهخدا
چشمه بریجرد. [ چ َ م َ ب ِ ج ِ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «بعضی این چشمه را چشمه بزنجرد هم گفته اند و بهرحال در حوالی گنجه واقع است . و از وقایع این محل قتل سلطان حمزه میرزا ولیعهد شاه محمد صفوی است که بعضی مورخین تاریخ شب بیست ودوم ماه ذیحجه...