کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
الوف سوم
لغتنامه دهخدا
الوف سوم . [ اُ ل ُ ف ِ س ِوْ وُ ] (اِخ ) یا الاف هارالدسون . پادشاه نروژ از سال 1066 تا 1093م .
-
الوف کواران
لغتنامه دهخدا
الوف کواران . [ اُ لُف ْ کْوا / ک ِ ] (اِخ ) الاف . پادشاه نروژ متوفی به سال 980 م .
-
الف
لغتنامه دهخدا
الف . [ اَ ل َ ] (ع اِ) مخفف آلاف که جمع اَلف است یعنی هزاران . (از ذیل اقرب الموارد).
-
الوف پنجم
لغتنامه دهخدا
الوف پنجم . [ اُ ل ُ ف ِ پ َ ج ُ ] (اِخ ) یا الاف هاکنسون . پادشاه دانمارک در سال 1376 م . وپادشاه نروژ در سال 1380م . وی 1387 م . درگذشته است .
-
امیرطومان
لغتنامه دهخدا
امیرطومان . [ اَ ] (اِ مرکب ) معرب امیرتومان : ثم نصبت طبلات للرمی کل امیرطومان طبلة مختصة به و امیرطومان عندهم هو الذی یرکب له عشرة آلاف . (سفرنامه ٔ ابن بطوطه ). و رجوع به امیرتومان شود.
-
دبابه
لغتنامه دهخدا
دبابه . [ ] (اِخ ) میخائیل از مردم دمشق و نزیل بیروت و از دانشمندان زمان خود بود. او راست «التقویم العالم لخمسة آلاف عام » که در مطبعه ٔ الهلال به سال 1892 م . چاپ شده است . (معجم المطبوعات ج 1).
-
ذراع هاشمیه
لغتنامه دهخدا
ذراع هاشمیه . [ ذِ ع ِش ِ می ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یک ذرع و نیم بذرع متعارف ما است و آن را ذراع مسافت نیز نامند.یاقوت در معجم البلدان در شرح کلمه ٔ سواد گوید: و طول الفرسخ اثنا عشر الف ذراع بالذراع المرسلة و یکون بذراع المسافة و هی الذر...
-
ذراع مرسله
لغتنامه دهخدا
ذراع مرسله . [ ذِ ع ِ م ُ س َ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نیم ذرع متعارف ماست . یاقوت در معجم البلدان در شرح کلمه ٔ سواد گوید: و طول الفرسخ اثنا عشر الف ذراع بالذراع المرسلة. پس از این روی ذراع مرسله نیم ذرع متعارف امروزی است و باز گوید: و یک...
-
مؤمنیة
لغتنامه دهخدا
مؤمنیة. [ م ُءْ م ِ نی ی َ ] (ص نسبی ، اِ) نوعی سکه ٔ طلا و گویا منسوب به بنی عبدالمؤمن بوده است . (از یادداشت مؤلف ) : فمنهم من الخمسة دنانیر مصریة فی الشهر و هی عشرة مؤمنیة. (ابن جبیر). الاجراء علی ذلک کله نیف علی الفی دینار مصریة فی الشهر و هی...
-
مائة
لغتنامه دهخدا
مائة. [ م ِ ءَ ] (ع عدد، ص ، اِ) صد. ده تا ده . (از اقرب الموارد). علامه قزوینی آرد: «مائة» باید نوشت کما فی اللسان و... نه «مایة»... (یادداشتهای قزوینی ج 7 ص 32 و 33). به معنی صد و اصل آن «مأی » است و «هاء» عوض از «یاء» می باشد. (آنندراج ). صد.(ترج...
-
الوف
لغتنامه دهخدا
الوف . [ اُ ] (ع اِ) ج ِ اَلف . هزاران . (از غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). هزارگان ، جمع دیگر آن آلاف است . (اقرب الموارد) : اء لم تر الی الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذرالموت (قرآن 243/2)؛ یعنی ندانسته اید قصه ٔ ایشان که از سراها...
-
ذوالمشعار
لغتنامه دهخدا
ذوالمشعار. [ ذُل ْ م ِ ] (اِخ ) لقب مالک بن نمط همدانی حارثی صحابی . || لقب حمزةبن ایقع ناعظی همدانی که شریف قوم بود و بروزگار عمر (رض ) بسوی شام هجرت کرد و با او هزار غلام بود که همه را آزاد کرد و همه در قبیله ٔ همدان انتساب گزیدند. (منتهی الارب ).و...
-
جرف
لغتنامه دهخدا
جرف . [ ج ُ ] (اِخ ) نام ناحیه ای از نواحی یمامه است که یوم الجرف در آنجا روی داد. و آن وقعه ای بود بین بنویربوع و بنوعبس که در آن جنگ شریح و جابر فرزندان وهب بن عوذبن غالب بقتل رسیدند و فروة و ربیعة فرزندان حکم بن مروان بن زنباع به اسارت رفتند. (از ...
-
مساکین
لغتنامه دهخدا
مساکین . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مِسکین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بیچارگان . بینوایان . دراویش . بی چیزان . رجوع به مسکین شود : و اِذا حضر القسمة اولوا القربی و الیتامی و المساکین فارزقوهم منه . (قرآن 8/4). ولکن یؤاخذکم بما عقدتم الایمان فکفّا...
-
الف
لغتنامه دهخدا
الف . [ اَ ] (ع مص ) هزار دادن . (مصادر زوزنی ). هزار بخشیدن . (از اقرب الموارد). || (عدد، ص ، اِ) هزار. (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ) (مهذب الاسماء). بمعنی هزار، عدد معروف . (غیاث اللغات ). از عقود اعداد، و مذکر است . (از اقرب الموارد). ج ، اُ...