کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آقا گَپَّه (ز) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غرتشن آقا
لغتنامه دهخدا
غرتشن آقا. [ غ ُ ت َ ش َ ](اِ مرکب ) در تداول عامه به شخص زورگو و لجوج اطلاق شود . غلتشن . قَلْتَشَن .
-
ویس آقا
لغتنامه دهخدا
ویس آقا. [ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهرویران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در 8500 گزی شمال شوسه ٔ میاندوآب به مهاباد دارای 345 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
جان آقا
لغتنامه دهخدا
جان آقا. (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلو بخش مرکزی شهرستان مراغه . در 61 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 15 هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ شاهین دژ به میاندوآب واقع است . محلی است کوهستانی و معتدل و مالاریائی و 79 تن سکنه دارد. مذهب آنان شیعه و زبانشان ترکی است...
-
ده آقا
لغتنامه دهخدا
ده آقا. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند پایین بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 21هزارگزی جنوب خاوری آستانه .دارای 167 تن سکنه است . آب آن از قنات و چشمه . راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
ده آقا
لغتنامه دهخدا
ده آقا. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد. واقع در 20هزارگزی باختر راه خرم آباد به الشتر دارای 240 تن سکنه است . آب آن از چشمه هاست و ساکنین آن از طایفه ٔ کولیوندند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
ده آقا
لغتنامه دهخدا
ده آقا. [دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش خرقان شهرستان ساوه که نام قدیمی آن پوانک است . آب آن از قنات . سکنه ٔ آن 139 تن می باشد. در یکهزار گزی این ده مغاره ای است که قسمتی از آن را کشف کرده اند ولی به آخر آن نرسیده اند. قطرات آب از سقف می چکد و یخ می ...
-
قاسم آقا
لغتنامه دهخدا
قاسم آقا. [ س ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرغا بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. در 50هزارگزی باختری ایذه واقع است . سرزمین آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . 169 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغ...
-
قرق آقا
لغتنامه دهخدا
قرق آقا. [ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان اشیان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان واقعدر 20000 گزی باختر فلاورجان و 4000 گزی راه شوسه ٔ مبارکه به سفیددشت . موقع جغرافیایی آن جلگه ای و هوای آن جلگه ای و معتدل است و 147 تن سکنه دارد. آب آن اززاینده رود و محصو...
-
قلعه آقا
لغتنامه دهخدا
قلعه آقا. [ ق َ ع َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ماربین بخش سده شهرستان اصفهان ، واقع در 7 هزارگزی جنوب خاور سده و یک هزارگزی شمال راه نجف آباد به اصفهان سکنه ٔ آن 76 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
قلعه آقا
لغتنامه دهخدا
قلعه آقا. [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، واقع در 33 هزارگزی جنوب باختری فلاورجان در مسیر راه بیستگان به گردنه ٔ سرخ . موقعجغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 211 تن ، آب آن از قنات و محصول ...
-
کاظم آقا
لغتنامه دهخدا
کاظم آقا. [ ظِ ] (اِخ ) (میرپنج ...) از صاحبمنصبان بریگاد قزاق در دوره ٔ مبارزه ٔ محمدعلیشاه با مشروطه خواهان . در تاریخ مشروطه ٔ ایران آمده است : چون عین الدوله با فشار محمدعلی میرزا التیماتوم به تبریز داد و سپس روز سوم مهر بجنگ برخاسته کاری از پیش ...
-
کاظم آقا
لغتنامه دهخدا
کاظم آقا. [ ظِ ] (اِخ ) از نامهای مردان است .- امثال :کاظم آقا را کوظِم آقا خواندن (خُنْدَن )؛ چیزها را خلط کردن . (امثال و حکم دهخدا).
-
علی آقا
لغتنامه دهخدا
علی آقا. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه واقع در 37 هزارگزی شمال خاوری کدکن و 7 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ عمومی مشهد به زاهدان . ناحیه ای است دامنه ، گرمسیر، و دارای 140 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول ...
-
فضول آقا
لغتنامه دهخدا
فضول آقا. [ ف ُ ] (اِ مرکب ) در تداول عوام ، آنکه در اموری که از حق و حد او بیرون است دخالت کند. (یادداشت بخط مؤلف ). فضول . رجوع به فضول شود.
-
لیل آقا
لغتنامه دهخدا
لیل آقا. [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گورک بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، واقع در هفتادهزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 33هزارگزی خاور شوسه ٔ مهاباد به سردشت . کوهستانی ، معتدل و سالم . دارای 166 تن سکنه . محصول آنجا غلات و توتون . شغل اهالی زراعت و صنایع دست...