کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آقازاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آقازاده
لغتنامه دهخدا
آقازاده . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) زاده ٔ آقا. فرزند مردی بزرگ ، و بیشتر فرزندان سادات علوی و مجتهدین .
-
واژههای مشابه
-
کلاته آقازاده
لغتنامه دهخدا
کلاته آقازاده . [ ک َ ت ِ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش صفی آباد سبزوار. محلی جلگه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
جستوجو در متن
-
آقازادگی
لغتنامه دهخدا
آقازادگی . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) مقام و رتبت آقازاده .
-
محمدآباد
لغتنامه دهخدا
محمدآباد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) (محمدآباد آقازاده ) دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور است با 231 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
خواجه زاده
لغتنامه دهخدا
خواجه زاده . [ خوا / خا ج َ / ج ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) آقازاده . بزرگ زاده . ج ، خواجه زادگان : این خواجه زادگان که درین شهر و برزنند.سوزنی .
-
مولازاده
لغتنامه دهخدا
مولازاده . [ م َ / مُو دَ / دِ ] (ص مرکب ،اِ مرکب ) غلام زاده . بنده زاده . برده زاده . فرزند غلام وبرده که پدر وی برده و بنده بوده باشد : قمر در نیکوئی دلداده ٔ تست شکر مولای مولازاده ٔ تست . نظامی .|| آقازاده . مخدوم زاده . بزرگزاده : مولازاده ای د...
-
صفی آباد
لغتنامه دهخدا
صفی آباد. [ ص َ ] (اِخ ) نام یکی از بخش های تابعه ٔ شهرستان سبزوار است که در شمال خاوری آن شهرستان واقع و حدود آن بدین شرح زیر است : از طرف شمال به کوه شاه جهان از جنوب به کوه طبس و اندقان از خاور به دهستان سلطان آباد و بخش سرولایت از شهرستان نیشابور...
-
علی اکبر بایکی
لغتنامه دهخدا
علی اکبر بایکی . [ ع َ اَ ب َ رِ ] (اِخ ) معروف به شیخ علی اکبر تربتی یا شیخ علی اکبر مکفر. وی از مردم بایک بود که قریه ای از نواحی تربت حیدریه است . تحصیلات قدیم را در مدارس مشهد تا مرحله ٔ اجتهاد به پایان رسانید. نخست در مدرسه ٔ ضراب خان واقع در بس...
-
زاده
لغتنامه دهخدا
زاده . [ دَ / دِ ] (ن مف / نف ، اِ) بمعنی زاد است که فرزند و زائیده شده و زائیده باشد . (برهان ) (آنندراج ). فرزند. (شرفنامه ٔ منیری ) : چه گوئید گفتا که : آزاده ای بسختی همی پرورد زاده ای . دقیقی .بزرگان شدند ایمن از خواسته زن و زاده و گنج آراسته . ...
-
نژاد
لغتنامه دهخدا
نژاد. [ ن ِ ] (اِ) اصل . (لغت فرس اسدی ) (غیاث اللغات ) (جهانگیری ) (تفلیسی ) (صحاح الفرس ) (زمخشری ) (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). نسب . (لغت فرس اسدی ) (غیاث اللغات ) (جهانگیری )(صحاح الفرس ) (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم ال...