کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آفگانه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
افگانه
لغتنامه دهخدا
افگانه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (ص ، اِ) بچه ٔ نارسیده و ناتمام را گویند که از شکم انسان و دیگر حیوانات افتد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ). بچه ٔ آدم یا حیوان که از شکم افتاده باشد. (مجمعالفرس ). آفکانه . (شرفنامه ٔ منیری ). سقطه ...
-
افگانه افتادن
لغتنامه دهخدا
افگانه افتادن . [ اَ ن َ / ن ِاُ دَ ] (مص مرکب ) افتادن بچه ٔ ناتمام : فلک را سهمش اردر خانه افتدحوادث ز اشکمش افکانه افتد.امیرخسرو دهلوی .
-
افگانه شدن
لغتنامه دهخدا
افگانه شدن . [ اَ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سقط گردیدن بچه ٔ ناتمام : هیبتش چون بانگ بر عالم زد افگانه شودهر شکم کز حادثات دهر باشد حامله . مسعودسعد.المنةللّه که کنون آنهمه علت شد سهل بفر تو از این خوردن مسهل ترکیب من افگانه شد از زایش علت زان پس...
-
واژههای همآوا
-
افگانه کردن
لغتنامه دهخدا
افگانه کردن . [ اَ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سقط کردن جنین را، چنانکه : زن کودک افگانه کرد. (یادداشت مؤلف ) : مادر ایام اگرچه از فنا آبستن است چرخ بهر عمر او افگانه کرده ست از فنا. سنایی .مادر نحل که افگانه کند هر سحرش چون شفق خون شده زهدان بخرا...
-
جستوجو در متن
-
افکانه کردن
لغتنامه دهخدا
افکانه کردن . [ اَ ن َ / ن ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) افگانه کردن . رجوع به افگانه شود.