کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آفرید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
به آفرین
لغتنامه دهخدا
به آفرین . [ ب ِه ْ ف َ ] (اِخ ) نام خواهر اسفندیاربن گشتاسب است که او را ارجاسب اسیر کرده بود و در روینه دژ محبوس داشت . بعد از آن اسفندیار به آنجا رفت و ارجاسب را کشت و به آفرین را نجات داد و او را به آفرید هم میگویند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به ...
-
رقاقس
لغتنامه دهخدا
رقاقس . [ رُ ق َ ] (معرب ، اِ) به لغت یونانی جفت آفرید را گویند که نوعی سورنجان است و بعضی گویند خصیةالثعلب است . (برهان ) (آنندراج ). دارویی که خصیةالثعلب و جفت آفرید نیز گویند. (ناظم الاطباء). گویند جفت آفریده است و بعضی گویند خصی الثعلب است . (از ...
-
کارطراز
لغتنامه دهخدا
کارطراز. [ طَ ](نف مرکب ) آراینده و روبراه کننده ٔ کار : کار من آن به که این و آن نطرازندکآنکه مرا آفرید کارطراز است .خاقانی .
-
ابوداد
لغتنامه دهخدا
ابوداد. [ اَ ] (اِخ ) یکی از نامهای گاوی که اهورامزدا آفرید و جرثومه ٔ همه خلق در او نهاد. این کلمه مصحف ایوداد است .
-
پشنگ
لغتنامه دهخدا
پشنگ . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) برادرزاده ٔ فریدون و پدر منوچهر و شوهر ماه آفرید دختر فریدون .
-
به آفریدیه
لغتنامه دهخدا
به آفریدیه . [ ب ِه ْ ف َ دی ی َ ] (اِخ ) پیروان به آفرید. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به دایرة المعارف فارسی شود.
-
لوه
لغتنامه دهخدا
لوه . [ ل َ ] (ع اِ) سراب . || (مص ) درخشیدن سراب . || مضطرب گردیدن . || آفریدن . لاه اﷲ الخلق ؛ آفرید خدای خلق را. (منتهی الارب ).
-
مسطره
لغتنامه دهخدا
مسطره . [ م ِ طَرَ ] (ع اِ) مسطرة. خطکش . ستاره . مسطر : آن را کن آفرین که چنین قصرت آفریدبی خشت و چوب و رشته و پرگار و مسطره .ناصرخسرو.
-
خصی الثعلب الصغیر
لغتنامه دهخدا
خصی الثعلب الصغیر. [ خ ُ / خ ِ صِث ْ ث َ ل َ بِص ْ ص َ ] (ع اِ مرکب ) جفت آفرید. (یادداشت مؤلف ).
-
گزا
لغتنامه دهخدا
گزا. [ گ َ ] (نف ) گزنده و گزندرساننده . زیان زننده . (برهان ) (جهانگیری ) : تریاق در دهان رسول آفرید حق صدیق را چه غم بود از زهر جان گزا. سعدی .رجوع به گزای شود.
-
شنبلید
لغتنامه دهخدا
شنبلید. [ شَم ْ ب َ ] (اِخ ) نام دختر برزین و زن بهرام گور. نام دختر دهقانی زن بهرام گور : مهین دخت را نام ماه آفریدفرانک دگر بد دگر شنبلید.فردوسی .
-
فرانک
لغتنامه دهخدا
فرانک . [ ف َ ن َ ] (اِخ ) دختر دهقان برزین که زن بهرام گور بود. (ولف ) : مهین دخت را نام ماه آفریدفرانک دگر بد، دگر شنبلید.فردوسی .
-
شاه فرید
لغتنامه دهخدا
شاه فرید. [ ف َ ] (اِخ ) یا شاه آفرید یا شاهفرند. نام دختر فیروزبن یزدجرد بود که او را حجاج بن یوسف ثقفی به زنی برد. (از ابن خلکان در شرح حال زین العابدین علی بن الحسین ع ). و رجوع به شاهفرند شود.
-
آنچ
لغتنامه دهخدا
آنچ . (ضمیر + حرف ربط) مخفف آنچه : بیاورد جاماسب آنچ او بخواست بپوشید و آنگاه برپای خاست . فردوسی .هرآنچ آفریده ست جفت آفریدگشاده ز راز نهفت آفرید. فردوسی .وآنچ او خَلَق شود چه بود؟ مُحْدَث هر عاجز این بداند و نادانی . ناصرخسرو.غافل کی بود خداوند از ...
-
تیره بخت
لغتنامه دهخدا
تیره بخت . [ رَ / رِ ] (ص مرکب ) بدبخت وسیاه بخت . (ناظم الاطباء). تیره روز. شقی : یکی را چنین تیره بخت آفریدیکی را سزاوار تخت آفرید. فردوسی .وزآن پس بدو گفت کای تیره بخت رسانم ترا من به تاج و به تخت . فردوسی .مکن ز گردش گیتی شکایت ای درویش که تیره ب...