کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آغشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آغشتن
لغتنامه دهخدا
آغشتن . [ غ َ / غ ِ ت َ ] (مص ) تر نهادن . خیس کردن . خیساندن . فژغردن . نرم کردن با تری و نم . سرشتن . آغاریدن . آغاردن . انقاع . نقع. || آلودن . ضمخ . تضمیخ . مضخ . تضمخ . لطخ . تلطیخ . تر کردن . رجوع به آغشته شود. || و بمعنی آمیختن و مزج و خلط نیز...
-
جستوجو در متن
-
آغشتنی
لغتنامه دهخدا
آغشتنی . [ غ َ / غ ِ ت َ ] (ص لیاقت ) درخور آغشتن . ازدرِ آغشتن .
-
درآغشتن
لغتنامه دهخدا
درآغشتن . [ دَ غ َ/ غ ِ ت َ ] (مص مرکب ) آغشتن . خیساندن . خیس کردن . انقاع . (از تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به آغشتن شود.
-
نیاغشتن
لغتنامه دهخدا
نیاغشتن . [ ن َغ ِ ت َ ] (مص منفی ) مقابل آغشتن . (یادداشت مؤلف ).
-
آغشته شدن
لغتنامه دهخدا
آغشته شدن . [ غ َ / غ ِ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آغشتن .
-
آغشته کردن
لغتنامه دهخدا
آغشته کردن . [ غ َ / غ ِ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آغشتن .
-
ناغشتنی
لغتنامه دهخدا
ناغشتنی . [ غ ِ ت َ ] (ص لیاقت ) که آغشتن را نشاید. مقابل آغشتنی . رجوع به آغشتنی شود.
-
تمراغ
لغتنامه دهخدا
تمراغ . [ ت َ ] (ع مص ) در خاک غلطانیدن ستور. (از اقرب الموارد). رجوع به تمریغ شود. || غوطه خوردن و آغشتن . (ناظم الاطباء).
-
صصط
لغتنامه دهخدا
صصط. [ ص َ ص َ ] (ع مص ) تر کردن . نم دادن . آغشتن . اندودن . (دزی ص 831).
-
خاک آلود کردن
لغتنامه دهخدا
خاک آلود کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شی ٔ یا کسی را بخاک آغشتن . تَتریب ، تَعفیر. (اقرب الموارد).
-
بیاغشتن
لغتنامه دهخدا
بیاغشتن . [ غ ِ ت َ ] (مص ) نم کردن . خیسانیدن . (برهان ) (هفت قلزم ). آغشتن . (فرهنگ فارسی معین ). بیاغاریدن . (ناظم الاطباء) : شهنشهی که چو برداشت روز کین خنجربخون خصم بیاغاشت خاک را یکسر. مظفر هروی .|| سرشتن و آمیختن با آب یا بخون و چرک . (برهان )...
-
فرغردن
لغتنامه دهخدا
فرغردن . [ ف َ غ َ دَ ] (مص ) آغشتن . سرشتن . (یادداشت به خط مؤلف ). خیسانیدن . تر کردن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به فرغاریدن شود.
-
موثان
لغتنامه دهخدا
موثان . [ م َ وَ ] (ع مص ) درآمیختن چیزی را. || در آب سودن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به موث شود. || اندر آب آغشتن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
خاک آلوده کردن
لغتنامه دهخدا
خاک آلوده کردن . [ دَ/ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به خاک آغشتن . تتریب . (دهار). تعفیر. (منتهی الارب ). رجوع به خاک آلود کردن شود.