کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آغاز نهادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آغاز نهادن
لغتنامه دهخدا
آغاز نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) آغاز کردن . آغازیدن : پس آن مزدور چنگ برداشت و سماع خوش آغاز نهاد. (کلیله و دمنه ). شکال هم بدین نمط فصلی آغاز نهاد. (کلیله و دمنه ). هر دو جنگ آغاز نهادند. (کلیله و دمنه ).
-
واژههای مشابه
-
اغاز
لغتنامه دهخدا
اغاز. [ اَ ] (اِ) قصد و اراده . || صدا وندا. || ابتدای هر کار و آغاز. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ). مخفف آغاز. (فرهنگ نظام ).
-
قوج آغاز
لغتنامه دهخدا
قوج آغاز. [ ] (اِخ ) دهی است از فشابویه . رجوع به نزهة القلوب ج 3 ص 54 شود.
-
انجام و آغاز
لغتنامه دهخدا
انجام و آغاز. [ اَوُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اول و آخر : نجوید دگر پرده ٔ راز راخبرهای انجام و آغاز را.نظامی .
-
جستوجو در متن
-
پا نهادن
لغتنامه دهخدا
پا نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) پا نهادن در کاری ؛ آغاز آن کردن .
-
پیشه نهادن
لغتنامه دهخدا
پیشه نهادن . [ ش َ/ ش ِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) پیشه کردن . پیشه ساختن . کار و عمل خود قرار دادن : فسق و فجور آغاز کرد و مبذری پیشه نهاد. (سعدی ).
-
باژ نهادن
لغتنامه دهخدا
باژ نهادن . [ ن ِ /ن َ دَ ] (مص مرکب ) باج بر گردن کسی گذاشتن . تحمیل باج کردن بر : چون کار قباد به آخر رسید انوشیروان بر تخت مملکت بنشست و عدل آغاز کرد و باژ و ساو بر خلق نهاد و بر دشمنان . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).
-
بنیاد کردن
لغتنامه دهخدا
بنیاد کردن . [ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شالده نهادن . تأسیس . (فرهنگ فارسی معین ). اساس قرار دادن : ز دارنده ٔ دادگر یاد کن خرد را بدین یاد بنیاد کن . فردوسی .نخست از جهان آفرین یاد کن پرستش بر این یاد بنیاد کن . فردوسی . || بنا کردن . (فرهنگ فارسی م...
-
گام گذاردن
لغتنامه دهخدا
گام گذاردن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) قدم گذاشتن . قدم برداشتن . گام نهادن : درفش منوچهر چون دید سام پیاده شد از اسب و بگذارد گام . فردوسی .به مغرب میتواند رفت در یک روز از مشرق گذارد هر که چون خورشید گام آهسته آهسته . صائب . || آغاز کردن . اقدام کردن :...
-
دست گذاشتن
لغتنامه دهخدا
دست گذاشتن . [ دَ گ ُ ت َ ](مص مرکب ) قرار دادن دست . نهادن دست : مسح ؛ دست گذاشتن بر چیزی روان یا آلوده جهت دور کردن آلودگی آن .- دست گذاشتن بر ؛ مسلط شدن بر. تحت فرمان و اختیار خود گرفتن .- دست گذاشتن به ؛ درتداول ، آغاز کردن به چیزی : دست گذاشت ب...
-
آغازیدن
لغتنامه دهخدا
آغازیدن . [ دَ ] (مص ) ابتداء. شروع .افتتاح . آغاز کردن . آغاز نهادن . گرفتن . سر گرفتن . بنا نهادن . بنیاد. برداشت کردن . برداشتن : مرد مزدور اندرآغازید کارپیش او دستان همی زد بی کیار . رودکی .گه کشتی بیامد پیر نوساز (کذا)دگر گرد و نهاد دیگر آغاز. ک...
-
کت
لغتنامه دهخدا
کت . [ ک َت ت ] (ع مص ) بانگ نرم کردن شتر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || اندوهگین کردن کسی را. (از منتهی الارب ). بدی رساندن بکسی . (از اقرب الموارد). || خوار گردانیدن . (از منتهی الارب ). ذلیل کردن و خشم گرفتن کسی را. (از اقرب الموارد). || جوشیدن...
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج َ ] (ع مص ) ساختن . || کردن . || قرار دادن . نهادن . وضع کردن . || زشتی را نیکو گردانیدن . || مبدل ساختن . دیگرگون کردن . از حالتی به حالت دیگر درآوردن . || گمان بردن چیزی را چیز دیگر. || شرط نهادن . قرار گذاشتن بر سر چیزی . || شروع کردن . ...