کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آشکار کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اشکار
لغتنامه دهخدا
اشکار. [ ] (اِخ ) قریه ای است در چهارفرسنگی جانب مغرب فارغان . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ). و جزو محال سبعه است .
-
اشکار
لغتنامه دهخدا
اشکار. [ اِ ] (ع مص ) اشکارضرع ؛ پرشیر شدن پستان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || اشکار قوم ؛ صاحب شتران بسیارشیر شدن آنان . یا دوشنده ٔ شتران پرشیر گردیدن ایشان . (منتهی الارب ). پرشیر شدن شتران قوم . (از اقرب الموارد). || اشکار نخل ؛ شکیر برآورد...
-
نفس آشکار
لغتنامه دهخدا
نفس آشکار. [ ن َ ف َ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زمین در چهارم فوریه ٔ فرانسوی مطابق بیست و یکم بهمن ماه جلالی و شانزدهم بهمن نفس آشکار می کشد. (یادداشت مؤلف ).
-
آشکار ساختن
لغتنامه دهخدا
آشکار ساختن . [ ش ْ / ش ِ ت َ ] (مص مرکب ) ظاهر کردن . || ظاهر کردن جریانهای برق مغناطیسی . (فرهنگستان ).
-
نهان و آشکار
لغتنامه دهخدا
نهان و آشکار. [ ن ِ / ن َ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) غیب و شهود. (یادداشت مؤلف ). ظاهر و باطن . (ناظم الاطباء). رجوع به نهان و نیز رجوع به آشکار شود.
-
جستوجو در متن
-
خرم دین
لغتنامه دهخدا
خرم دین . [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) نام عقیدتی بوده است که بابک بر آن بوده . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به بابک خرم دین شود : بعد از آن حوشب دعوی نبوت کرد. چنان نمود که شریعت عقوبت است و راه خرم دینی آشکار کرد. (کتاب النقض ص 329).
-
نانهفتنی
لغتنامه دهخدا
نانهفتنی . [ ن ُ / ن ِ / ن َ هَُ ت َ ] (ص لیاقت ) غیرقابل استتار. که قابل اخفاء نیست . که آشکار و واضح و لائح و هویداست . که آن را نتوان یا نشاید پوشید و نهفت و پنهان کرد.
-
کشف شدن
لغتنامه دهخدا
کشف شدن . [ ک َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) روشن شدن . از نهانی درآمدن . از پنهانی خارج شدن . (یادداشت مؤلف ). آشکار شدن : دید رنج و کشف شد بر وی نهفت لیک پنهان کرد و با سلطان نگفت .مولوی .
-
واضح کردن
لغتنامه دهخدا
واضح کردن . [ ض ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آشکار کردن . هویدا کردن . ایضاح : لحب الطریق لحباً، واضح و روشن کرد راه را. (منتهی الارب ). || ثابت و روشن کردن . || از تیرگی و ابهام دور ساختن .
-
برق وار
لغتنامه دهخدا
برق وار. [ ب َ ] (ص مرکب ) همانند برق . || مجازاً، تند و سریع. || درخشان : صبح ز مشرق چو کرد بیرق روز آشکارخنده زد اندر هوا بیرق او برقوار.خاقانی .
-
بیان
لغتنامه دهخدا
بیان . [ ب َ ] (ع مص ) پیدا و آشکار شدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). پیدا شدن . (ترجمان القرآن ). اتضاح . (اقرب الموارد): بانه بیاناً؛ آشکار کرد آنرا. (ناظم الاطباء). || سخن پیدا و گشاده گفتن . || پیدا و ظاهر کردن چیزی . (آنندراج ) (غیا...
-
کرمانی
لغتنامه دهخدا
کرمانی . [ ک ِ ] (اِخ ) یکی از بنی مهلب که در زمان مروان حمار آخرین خلیفه ٔ اموی در خراسان خروج کرد و میان او و نصرسیار محاربات رفت و در اثنای آن ابومسلم در 129 هَ . ق . دعوت بنی عباس را آشکار کرد و با کرمانی در جنگ نصر سیار متفق شد. عاقبت کرمانی بر ...
-
مهدی علوی
لغتنامه دهخدا
مهدی علوی . [ م َ ی ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) شمس الدین ،احمدبن یحیی بن فضل . از سلاله ٔ الهادی الی الحق . پیشوای زیدیه در یمن بود. در هنگام ضعف حکومت رسولیون دعوت آشکار کرد. عده ٔ کثیری به گرد وی جمع شدند. کوههای صنعا را مقر خود کرد تا 943 هَ . ق . که درگذ...
-
خطبه گردانیدن
لغتنامه دهخدا
خطبه گردانیدن . [ خ ُ ب َ / ب ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) از خطبه ای نام امیری انداختن و نام دیگری بجای آن گذاردن : پیغام داد بزبان رسولی وی مقدمه ٔ طغرل و داود و بیغوست اگر جنگ خواهید کرد بازگردد و آگاه کند و اگر نخواهید کرد تا در شهر درآید و خطبه بگرداند...