کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آشوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آشوری
لغتنامه دهخدا
آشوری . (ص نسبی ، اِ) رجوع به آسوریان شود. || (اِخ ) نام طائفه ای از مردم قزوین .
-
جستوجو در متن
-
آثوری
لغتنامه دهخدا
آثوری . (ص نسبی ، اِ) رجوع به آشوری شود.
-
پارسوآ
لغتنامه دهخدا
پارسوآ. (اِخ ) نام قبایل پارس َ در کتیبه های آشوری .
-
سالمنسر
لغتنامه دهخدا
سالمنسر. [ م َ س َ ] (اِخ ) نام چندتن از پادشاهان آشوری است که تاریخ سلطنت آنان بشرح زیر است : سالمنسر اول که از 1280 تا 1256 ق .م . سلطنت کرده و قلمرو خود را تا اورفرات وسعت داده است .سالمنسر دوم ، پادشاه آشوری که از 1028 تا 1017 ق .م .حکومت کرده . ...
-
یراح
لغتنامه دهخدا
یراح . [ ی َ ] (معرب ، اِ) یرح ، که براح مصحف آن است به لغت اهل تدمر به معنی خورشید است . (ازنشوء اللغة ص 28). || به لغت آشوری ماه (قمر) است . (از نشوء اللغة ص 28). و رجوع به یرح شود.
-
ناتان
لغتنامه دهخدا
ناتان .(اِخ ) نام پادشاه نبطی هاست که در اواخر قرن هفتم پیش از میلاد میزیسته و بنقل کتیبه های آشوری به دست آشور بانی پال مغلوب شده . رجوع به تاریخ اسلام ص 15 شود.
-
تامسون
لغتنامه دهخدا
تامسون . [ س ُ ] (اِخ ) رجینالد کامپبل (1876-1941 م .). باستان شناس انگلیسی که در سالهای 1904، 1927، 1930 و 1931 م . ریاست هیئت حفاری «بریتیش میوزیوم » را در «نینوا» بعهده داشت . در دوران جنگ جهانی در بین النهرین ، در اداره ٔ اطلاعات انگلستان خدمت می...
-
سامی
لغتنامه دهخدا
سامی . (ص نسبی ) قومی است منسوب به سام بن نوح ، نژاد سامی عبارت از آشوری و عربی و آکدی (بابلی قدیم )، عبری ، سریانی ، آرامی و کنعانی قدیم و غیره است و منظور از زبانهای سامی مراد زبان اقوام نامبرده است . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
شلمنصر
لغتنامه دهخدا
شلمنصر. [ ش َ م َ ن َص ْ ص َ ] (اِخ ) سوم . (858-824 ق .م .). پادشاه آشور مدتی با پادشاهان دمشق و اسرائیل جنگید. (فرهنگ فارسی معین ). پادشاه جنگجوی آشوری که با سوریه و ارمنستان جنگ کرد و از 860 تا 825 ق .م . مدت ملک وی بود. (ناظم الاطباء).
-
اسنفر
لغتنامه دهخدا
اسنفر. [ اَ س َ ف َ ] (اِخ ) حاکم آشوری که زمین اسباط عشره را با طایفه ٔ آن طرف رود فرات مسکون کرد. (کتاب دوم پادشاهان 17: 24). و در کتاب عزرا (4:10) مکتوب است که مردی شریف بود. (قاموس کتاب مقدس ص 64).
-
یرح
لغتنامه دهخدا
یرح . [ ی َ رَ ] (معرب ، اِ) ضبط صحیح «یوح » به معنی خورشید، «یرح » است به لغت اهل تدمر که زبان آنها به زبان عربی بسیار شبیه بود. (از نشوء اللغه ص 28). || این کلمه در زبان آشوری به معنی ماه (قمر) است . (از نشوء اللغه ص 28). || یرحا. در زبان ارمی (زبا...
-
سوس
لغتنامه دهخدا
سوس . (از ع ،اِ) از «سوس » تازی ، آرامی «شوشا»، یونانی «سس » ، آشوری «ساسو» به معنی بید است . (از حاشیه ٔ برهان قاطعچ معین ). کرمی باشد که جامه های ابریشمی را ضایع کند. (برهان ) (غیاث ). کرمکی که در پشم افتد. (آنندراج ) (بحر الجواهر) (منتهی الارب ). ...
-
لفت
لغتنامه دهخدا
لفت .[ ل ِ ] (ع اِ) شلغم . شلم . شلجم . (اختیارات بدیعی ). سلجم . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). در آشوری لایتو و آرامی لاپتا و لاپتی : لفت بخورد و کرم درد گرفتم شکم سربکشیدم دو دم مست شدم ناگهان . لبیبی .ابوریحان آرد در صیدنه : لفت ، «ری » گوید: که شلغم را...
-
بسفور
لغتنامه دهخدا
بسفور. [ ب ُ ف ُ ] (اِخ ) بسفورس . بوغاز... از یونانی بس (گاو و فرس ) و معبر. گاوگدار مقابل اسکدار (اسب گدار) گدار اسب (اسکوتاری ). بنا به روایت تاریخ ، داریوش از آنجا گذشت ودو ستون از سنگ سفید برپا داشت . بر روی یکی از آنهانام کسانی را که با او بودن...