کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آشتی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اشتی
لغتنامه دهخدا
اشتی . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب به اشتة. رجوع به اشتة شود.
-
آشتی پذیر
لغتنامه دهخدا
آشتی پذیر. [ پ َ ] (نف مرکب ) قابل صلح . لایق وفق .
-
آشتی پذیری
لغتنامه دهخدا
آشتی پذیری . [ پ َ ] (حامص مرکب ) قابلیت وفق . قابلیت اصلاح .
-
آشتی خواره
لغتنامه دهخدا
آشتی خواره . [ خوا / خا رَ / رِ ] (اِ مرکب ) حلوا یا طعام دیگر یا دعوتی که پس از آشتی دو تن ، آن دو با دوستان دیگر در یک جای صرف کنند. حلوای آشتی .
-
جستوجو در متن
-
مسالمت کردن
لغتنامه دهخدا
مسالمت کردن . [ م ُ ل َ / ل ِ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صلح کردن . آشتی کردن . از در آشتی درآمدن .
-
صلاح
لغتنامه دهخدا
صلاح . [ ص ِ ] (ع مص ) هم دیگر آشتی کردن . (منتهی الارب ). آشتی و مصالحه . (غیاث اللغات ). || نیکوئی کردن . (منتهی الارب ).
-
خاطر کردن
لغتنامه دهخدا
خاطر کردن . [ طِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صلح کردن . آشتی کردن . راضی کردن . (ناظم الاطباء).
-
سازش کردن
لغتنامه دهخدا
سازش کردن . [زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) باکسی صلح کردن . آشتی کردن . رفع اختلاف و کدورت کردن . مساهله . رجوع به سازش شود.
-
مسالمة
لغتنامه دهخدا
مسالمة. [ م ُ ل َ م َ ] (ع مص ) مسالمت . مسالمه . سلام . صلح کردن با یکدیگر و آشتی کردن با کسی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). با کسی صلح کردن . (المصادر زوزنی ). آشتی کردن با کسی . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به مسالمت و سلام و مسالمه شود.
-
مصالحة
لغتنامه دهخدا
مصالحة. [ م ُ ل َ ح َ ] (ع مص ) همدیگر آشتی کردن . صلح . (منتهی الارب ). آشتی کردن با یکدیگر. صلح کردن . || همدیگر نیکویی کردن . (منتهی الارب ). و رجوع به صلح و مصالحه و مصالحت شود.
-
موادعه
لغتنامه دهخدا
موادعه . [ م ُ دَ ع َ / دِ ع ِ ] (از ع ، مص ، اِمص ) آشتی . مصالحه . آشتی کردن . صلح کردن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به موادعت و موادعة شود. || یکدیگر را وداع کردن . (غیاث ). و رجوع به موادعت شود.
-
توادع
لغتنامه دهخدا
توادع . [ ت َ دُ ] (ع مص ) با هم آشتی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تصالح . (زوزنی ). با هم آشتی کردن و میثاق بستن که با یکدیگر جنگ نکنند. (ازاقرب الموارد). || بدرود کردن بعض قوم ازبعض دیگر. (از اقرب الموارد). رجوع به تودیع شود.
-
صلح و صفا
لغتنامه دهخدا
صلح و صفا. [ ص ُ ح ُ ص َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) آشتی کردن . صلح کردن . سازش کردن . رجوع به صلح شود.
-
سازش دادن
لغتنامه دهخدا
سازش دادن . [ زِ دَ] (مص مرکب ) صلح دادن . آشتی ایجاد کردن . سازش ایجادکردن . توافق ایجاد کردن . رفع کدورت و اختلاف کردن .