کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آس باد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اس خریون
لغتنامه دهخدا
اس خریون . [ اِ خ َ ] (اِخ ) نام تیره ای از یونانیان که در سامُس مسکن داشتند. (ایران باستان ص 496).
-
اس سا
لغتنامه دهخدا
اس سا. [ اُ ] (اِخ ) یکی از کوه های بلند تسالی (یونان ). (ایران باستان ص 752 و 768).
-
اس سن
لغتنامه دهخدا
اس سن . [ اِس ْ س ُ ] (اِخ ) رودی بفرانسه . و آن بشط سِن ریزد.
-
اس سن
لغتنامه دهخدا
اس سن . [ اِس ْ س ُ ] (اِخ ) کمونی در مملکت فرانسه (سِن اِ اُواز)، از ناحیت کُربی کنار رود اِس سُن ، دارای 10683 تن سکنه و راه آهن از آن گذرد. کاغذسازی آن مهم است و آسیاها دارد.
-
اس شلاندر
لغتنامه دهخدا
اس شلاندر. [ اِ ش ِ ] (اِخ ) ژان دُ. شاعر فرانسوی . مولد قرب وِردُن . مؤلف تراژدی تیر و سیدُن . وفات او بسال 1635 م . است .
-
اریده اس
لغتنامه دهخدا
اریده اس . [ اَرْ ری دَ اُ ] (اِخ ) سردار یونانی که پس از اسکندر هلّس پونت بدو رسید ودیودور و آریّان اریده (فیلیپ برادر اسکندر) را با او ظاهراً التباس کرده اند. (ایران باستان ص 1994).
-
اس پرثی یس
لغتنامه دهخدا
اس پرثی یس . [ اِ پ ِ ثی ی ِ ] (اِخ ) پسر آن ِریست یکی از معاریف و ثروتمندان اسپارت که با پُولیس پسر نیکُلااُس حاضر شد نزد خشیارشا رفته از جهت کشته شدن رسولان داریوش ترضیه بدهند. بنابراین اسپارتیان این دو تن را نزد ایرانیان فرستادند چنانکه کسان را بم...
-
پی ک آس
لغتنامه دهخدا
پی ک آس . [ک ِ ] (اِخ ) ملاحی از مردم مارسی در قرن چهارم ق . م .وی در سواحل شمالی به اکتشافاتی توفیق یافته است .
-
پله آس و ملی زاندر
لغتنامه دهخدا
پله آس و ملی زاندر. [ پْل ِ/ پ ِ ل ِ وَ م ِ ] (اِخ ) نمایشنامه ٔ غنائی شامل ده بخش و سیزده پرده . رساله ٔ مستخرج از درام موریس مترلینک به همین نام و موسیقی آن تصنیف کلود دبو می باشد (1902م .). این تصنیف به علّت تازگی سبک نمایش و لحن موسیقی خود قابل ت...
-
واژههای همآوا
-
اسباد
لغتنامه دهخدا
اسباد. [ اَ ] (ع اِ) جامه های سیاه . || سرهای گیاه نصی که اول روید. (منتهی الارب ).
-
اسباد
لغتنامه دهخدا
اسباد. [ اِ ] (ع مص ) نو برآمدن گیاه نصی در بنه ٔ خشک آن . نو برآمدن گیاه نصی در قدیم آن . (منتهی الارب ). || موی ستردن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
بادآس
لغتنامه دهخدا
بادآس . (اِ مرکب ) آس بمعنی آسیا که با باد گردد. آسیای بادی . مرکب از دو کلمه ٔ آس و باد. رجوع به این دو کلمه شود.
-
رند
لغتنامه دهخدا
رند. [ رَ ] (ع اِ) درخت عود. (دهار). عود. (السامی فی الاسامی ). درختی است خوشبوی از درختان بادیه و بقولی دیگر آس را نیز گویند. و در صحاح آمده : «قال الاصمعی و ربما سموا العود رنداً و انکر ان یکون الرند الاَّس ». (از اقرب الموارد). نوعی از درخت خوشبوی...
-
شامگاهی
لغتنامه دهخدا
شامگاهی . (ص نسبی ) منسوب به شامگاه .- ابر شامگاهی ؛ ابر که بوقت مغرب برآید. ابر که بوقت فروشدن خورشید و آغازیدن شب بر آسمان پیدا آید و ببارد : همی نثار کند ابر شامگامی دُرهمی عبیر کند باد بامدادی آس . منوچهری .- نماز شامگاهی ؛ نماز هنگام شام . نما...