کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آسیائی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آسیائی
لغتنامه دهخدا
آسیائی . (ص نسبی ) منسوب به برّ و قاره ٔ آسیا: ملل آسیائی . || منسوب به آسیای حبوب . رحوی .- آسیائی کردن ؛ خرد کردن به آسیا. سخت نرم سائیدن .- || بدور آوردن چون آسیا.
-
واژههای مشابه
-
چرخ آسیائی
لغتنامه دهخدا
چرخ آسیائی . [ چ َ خ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چرخ . فلک . کنایه از آسمان و سپهر. مجازاً، بمعنی کره ٔ فلکی که قدما آن را چون چرخ آسیا در گردش و حرکت می پنداشته اند. چرخ گردان و چرخ گردنده : آسایشت نبینم ای چرخ آسیائی خود سوده می نگردی ما را همی بسا...
-
جستوجو در متن
-
طاحون هوائی
لغتنامه دهخدا
طاحون هوائی . [ن ِ هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آسیای بادی . آسیائی که با باد گردش کند. آسیائی که باد آن را گرداند.
-
راتسک
لغتنامه دهخدا
راتسک . (اِخ ) کسی است که قسمت اول کتاب روضة الصفا تألیف میرخواند را به انگلیسی ترجمه کرده و زیر نظر انجمن سلطنتی آسیائی بطبع رسیده . (تاریخ ادبیات ادوارد برون ج 3 ص 484).
-
طاحونة
لغتنامه دهخدا
طاحونة. [ ن َ ] (ع اِ) آسیا. و طاحون نیز آمده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (غیاث از شرح نصاب ). || آس آب (آسیائی که به آب گردد). (مهذب الاسماء). آسیای آبی . رَحی َ. آسیا. ناعور. || دست آس . (دهار). ج ، طواحین .
-
عربات
لغتنامه دهخدا
عربات . [ ع َ رَ ] (اِخ ) ج ِ عربة و آن بلاد عرب باشد. || و راهی است در کوه بطریق مصر. || عربة بلغت اهل جزیره سفینه ای باشد که در آن آسیائی در میان آب جاری مثل دجله و فرات و غیره سازند و این لغت ظاهراً مولدة است . (معجم البلدان ).
-
سارماتیه
لغتنامه دهخدا
سارماتیه . [ تی ی َ ] (اِخ ) ناحیه ٔ وسیعی از اروپای شرقی که در قدیم مسکن قوم سارمات بود. بعقیده ٔ هرودوت از رود دون بسوی مشرق سارماتها سکنی دارند. ولی از قرن دوم میلادی به بعد جغرافی نویسان بجای سکائیه لفظ سارماتیه را استعمال میکنند (جغرافیای بطلمیو...
-
زالمان
لغتنامه دهخدا
زالمان . (اِخ ) پروفسور کارلوس زالمان مستشرق شهیر روسی در قرن 19 است . وی در 1887 م . کتاب معیار جمالی تألیف شمس الدین محمد فخری را بطبع رسانید و در «متفرقات آسیائی » مقاله ای بعنوان «مختصری در باب طبع معیار جمالی » نوشت و در 1895 م . کتاب لغت شاهنا...
-
راجعة
لغتنامه دهخدا
راجعة. [ ج ِ ع َ ] (ع ص ، اِ) (تب ...) عبارت است از بیماری عفونی که بواسطه یک عده میکرو ارگانیسم اسپیراله که اسپیرکت نامیده میشود عارض میگردد این اسپیرکت بوسیله شپش یا کنه به انسان انتقال می یابد. امروزه سه نوع تب راجعه داریم :اول تب راجعه ٔ جهانی 2-...
-
ژبر
لغتنامه دهخدا
ژبر. [ ژُ ب ِ ] (اِخ ) پیر آمده امیلین پرب . نام خاورشناس رحاله ٔ فرانسوی و عالم فاضل جغرافیا (1779 - 1847 م .). وی جغرافیای ادریسی را به زبان فرانسه در دو جلد ترجمه کرد ودر پاریس به چاپ رسانید. و نیز تاریخ فرغانه را ترجمه کرده و مقالات بسیاری درباره...
-
کاترمر
لغتنامه دهخدا
کاترمر. [ رُ م ِ ] (اِخ ) اتین مستشرق فرانسوی ، متولد در پاریس (1782 - 1857). وی شاگرد «دی ساسی » و عهده دار قسمت مخطوطات شرقی کتابخانه ٔ پاریس بوده است . از کارهای معروف او نشر مقدمه ٔ ابن خلدون و ترجمه ٔ آن به زبان فرانسوی است . نیز وی قسمتی از کتا...
-
اپر
لغتنامه دهخدا
اپر.[ اُ پ ِ ] (اِخ ) ژول . شرق شناس و آسورشناس معروف فرانسوی ، متولد در هامبورگ . مؤلف رسالاتی در باب خط میخی . انجمن آسیائی پادشاهی لندن او را با سه تن دانشمند آسورشناس دیگر1857 م . بخواندن کتیبه های آسوری دعوت کرد. (1825 - 1905 م .)اپرا[ اَ ] (اِ...
-
باروس
لغتنامه دهخدا
باروس . [ رُ ] (اِخ ) ژان دو. ادیب و مورخ بنام پرتقال است که بسال 1496م . در ویزو متولد و در 1570 در ریبئیرا نزدیک پمبال درگذشته است . مدت مدیدی در مستملکات آسیائی و افریقایی پرتقال والی بوده و این سفرها و مطالعات موادی برای نگارش کتابی در تاریخ ضبط ...