کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آسيا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آسیا
لغتنامه دهخدا
آسیا. (اِ) دستگاهی خرد کردن و آرد کردن حبوب یا گچ و آهک و مانند آن ، یا گرفتن روغن و شیره ٔ نبات و جز آن را. رحی . طاحونه . آس .آسیاو. این کلمه بر همه ٔ انواع از بادی و آبی و دستی و ستوری اطلاق شود : و ایشان را [ مردم سیستان را ] آسیاها است بر باد سا...
-
آسیا
لغتنامه دهخدا
آسیا. (اِ) هر یک از دندانهای سرپَخ و درشت که خوردنی خشک و سخت را نرم و خرد کند، و شمار آن در آدمیان بیست باشد، ده در فک زبرین و ده دیگر در فک زیرین و جای آنها در پی ضواحک است . و نام هر یک از آن ده کرسی و به عربی طاحنه و رحی و مجموع آن طواحن و ارحاء ...
-
آسیا
لغتنامه دهخدا
آسیا. (اِخ ) (کلمه ٔ یونانی . ابوریحان بیرونی ) و آن نام یکی از پنج برّ زمین است و آسیای کبری همانست . و این قطعه از چهار خشکی دیگر زمین بزرگتر باشد. آسیا قدیمترین ناحیه ٔ مسکون و مهد تمدن بشر است و حدود آن از شمال اوقیانوس منجمد و از مشرق اوقیانوس ک...
-
اسیا
لغتنامه دهخدا
اسیا. [ اَس ْ ] (ص ) سیاه در مقابل سفید. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ).
-
اسیا
لغتنامه دهخدا
اسیا. [ اَس ْ ] (هزوارش ، اِ) بلغت زندو پازند بمعنی سینه است که بعربی صدر خوانند. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ). این کلمه هزوارش است و در اصل آسیا ست که در پهلوی ور گویند بمعنی بر و سینه .
-
گلوی آسیا
لغتنامه دهخدا
گلوی آسیا. [ گ ُ / گ َ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سوراخ وسط آسیا را گویند که دانه از آن راه ریزند تا آس گردد. (برهان ) (آنندراج ).
-
گرد آسیا
لغتنامه دهخدا
گرد آسیا. [ گ َ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به غبارالرحی شود. || گرد آسیا خورده است ؛ کنایه از آن است که مردم چشته خوار و حرام خوار است . (آنندراج ).
-
غبار آسیا
لغتنامه دهخدا
غبار آسیا. [ غ ُ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گردی که از آسیا خیزدوقت آس کردن . نبغ. نباغ . (منتهی الارب ) : تا دل من آس شد در آسیای عشق اوهست پنداری غبار آسیا بر سر مرا. میرمعزی (از آنندراج ). و رجوع به غبارالرحی شود.
-
هفت آسیا
لغتنامه دهخدا
هفت آسیا. [ هََ ] (اِ مرکب ) کنایت از هفت فلک است که فلک زحل و فلک مشتری و فلک مریخ و فلک آفتاب و فلک زهره و فلک عطارد و فلک قمر باشد. (برهان ).
-
هفت آسیا
لغتنامه دهخدا
هفت آسیا. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش فریمان شهرستان مشهد دارای 177 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و بنشن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
آب آسیا
لغتنامه دهخدا
آب آسیا. (اِ مرکب ) آسیا که بزورِ آب گردد.
-
تبرک آسیا
لغتنامه دهخدا
تبرک آسیا. [ ت َ ب َ رَ ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ابزاری که بدان سنگ آسیا را تیز میکنند. (ناظم الاطباء). آلتی آهنی که بدان سنگ آسیا را اصلاح کنند. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 271 الف ). رجوع به تبره شود.
-
سنگ آسیا
لغتنامه دهخدا
سنگ آسیا. [ س َ ] (اِ مرکب ) دو تخته سنگ گرد که در میان آنها چیزها را بسایند و آرد کنند. (ناظم الاطباء). آسیاسنگ . حجرالرحی . رحا. لافظة : گرم سنگ آسیا بر سر بگردددل آن دل نیست کز دلبر بگردد. نظامی .چون بدیدی گردش سنگ آسیاآب جو را هم ببین آخر بیا. مو...
-
طسق آسیا
لغتنامه دهخدا
طسق آسیا. [ طِ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) وجه معینی که آسیابان به سرکارشاه ایران رساند و این از جمله ٔ باجهای آنجاست . شفیع اثر در هجو نجفقلیخان صدر ایران گوید : نارسته تخم کشت هنوز از زمین وقف بر زارعان حواله کند طسق آسیا. (از آنندراج ).رجوع به ...
-
باغ آسیا
لغتنامه دهخدا
باغ آسیا. [ غ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش جویمند شهرستان گناباد که در 40 هزارگزی شمال جویمند بر سر راه شوسه ٔ عمومی بجستان در جلگه واقع است . ناحیه ای است گرمسیربا 698 سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و زعفران و شغل ...