کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آسمانی تیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آسمانی تیر
لغتنامه دهخدا
آسمانی تیر. [ س ْ / س ِ ] (اِ مرکب ) شهاب .
-
واژههای مشابه
-
علامات آسمانی
لغتنامه دهخدا
علامات آسمانی . [ ع َ ت ِ س ْ / س ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به کائنات الجو شود.
-
جامه ٔ آسمانی
لغتنامه دهخدا
جامه ٔ آسمانی . [ م َ / م ِ ی ِ س ْ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جامه ٔ نیلگون که در ماتم پوشند. (آنندراج ). رخت کبود که در ماتم پوشند. (ناظم الاطباء).
-
دریای آسمانی
لغتنامه دهخدا
دریای آسمانی . [ دَرْ ی ِ س ْ / س ِ ] (اِخ ) بحر ازرق . دریای آبی . یکی از دو شعبه ای که رود نیل را تشکیل میدهد.
-
سنگ آسمانی
لغتنامه دهخدا
سنگ آسمانی . [ س َ گ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) سنگی که از آسمان افتاده باشد. سنگی که از آسمان بر زمین فرودمی آید. از مطالعاتی که بر روی ساختمان این نوع سنگها بعمل آمده ترکیب اصلی آنها کاملاً شبیه سنگهای معدنی زمین است و در اکثر آنها املاح و اکسیدهای...
-
چراغ آسمانی
لغتنامه دهخدا
چراغ آسمانی . [ چ َ / چ ِ غ ِ س ْ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چراغ آسمان . آفتاب عالمتاب . (مجموعه ٔ مترادفات ). کنایه از آفتاب . (آنندراج ). چراغ جهانتاب .چراغ سپهر. چراغ عالم افروز. چراغ جهان : تو شبهای سیه دیدی چه دانی فروغ این چراغ آسمانی . و...
-
جستوجو در متن
-
تیر گردون
لغتنامه دهخدا
تیر گردون . [ رِ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است . (برهان ). خورشید. (ناظم الاطباء). || کنایه از آفت و حوادث آسمانی نیز باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || بعضی گویند عطارد است . (برهان ). عطارد. (ناظم الاطباء). ستاره...
-
کمان
لغتنامه دهخدا
کمان . [ ک َ ] (اِ) معروف است و به عربی قوس خوانند. (برهان ). ترجمه ٔ قوس و مبدل خمان مرکب از «خم » و «ان » که کلمه ٔ نسبت است و کشیده و خمیده و سخت و نرم و گسسته پی و کژابرو و بازوشکن از صفات و ابرو از تشبیهات اوست و به دمشق و چاچ و افراسیاب و رستم ...
-
عطارد
لغتنامه دهخدا
عطارد. [ ع ُ رِ ] (اِخ ) ستاره ای است از ستاره های خنس در آسمان دوم . (منتهی الارب ). ستاره ای است از خنس در آسمان ششم . و آن هم به صورت منصرف و هم غیرمنصرف بکار رفته است . (از اقرب الموارد). ستاره ای معروف که بر فلک دوم تابد و آن را دبیر فلک گویند. ...
-
نمرود
لغتنامه دهخدا
نمرود. [ ن ُ / ن َ ] (اِخ ) ابن کنعان بن کوش . پادشاه اساطیری بابِل است که دعوی خدائی کرد. ابراهیم در عهد او به پیغامبری مبعوث گشت و خلق رابه پرستش خدای یگانه دعوت نمود، و بتهای بابلیان رادرهم شکست . به فرمان نمرود آتشی برافروختند و ابراهیم را در آتش...
-
اسا
لغتنامه دهخدا
اسا. [ ] (اِخ ) ابن ابنا (یا ابیا) از احفاد سلیمان . او چهل ویک سال پیغمبری داشت . رجوع به فهرست مجمل التواریخ و القصص شود. خوندمیر نیزگوید: ابنا در میان بنی اسرائیل لوای ریاست افراشته در میان سبط ابن یامین و یهود مدت سه سال به ریاست گذرانید و این اب...
-
معرض
لغتنامه دهخدا
معرض . [ م َ رِ ] (ع اِ) جای ظاهر کردن چیزی و به فتح راء نیز درست است . (غیاث ) (آنندراج ). محل عرض و ظاهر کردن چیزی . (از اقرب الموارد). جایی که چیزی را عرضه می کنند.(ناظم الاطباء). عرضه گاه . نمایشگاه . ج ، معارض . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || م...
-
خذلان
لغتنامه دهخدا
خذلان . [ خ ِ ] (ع مص ) خوار فروگذاشتن . (دهار). فروگذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ). (ترجمان ). گذاشتن یاری کسی . (از اقرب الموارد). خَذل : بسمت خذلان و اخلاف وعد و تکذیب قول مبالاتی نکرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || بی یار ماندن . (یادداشت بخط مؤلف )....