کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آزور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آزور
لغتنامه دهخدا
آزور. (ص مرکب ) آزوَر : جرعه ٔ جام خود اگر بخورم نکند درد منتم رنجورفرد باش ای حمیت قانعخاک خور ای طبیعت آزور.انوری .دهان تیر چنان باز مانده از پی چیست اگر نشد بجگرگوشه ٔ عدوت آزور؟کمال اسماعیل .
-
آزور
لغتنامه دهخدا
آزور. [ وَ ] (ص مرکب ) حریص . (دهّار). آزمند. ورنج . صاحب آز. طامع. طمّاع . هلوع . ولوع . مولع : چو داننده مردم شود آزورهمی دانش او نیاید ببر. فردوسی .چنین داد پاسخ که فرشیدوردیکی آزور مرد بیخواب و خورد.فردوسی .مگر گوسفندش بود صدهزارهمان اشتر و اسب و...
-
واژههای مشابه
-
ازور
لغتنامه دهخدا
ازور. [ اَ وَ ] (اِخ ) کوهی است در افریقا اندر بلاد کزولة، طول آن ده روزه راه است و آن از بحرالمحیط خارج شود و در وی قطعات آهن یافت شود. (نخبة الدهر دمشقی ص 239).
-
ازور
لغتنامه دهخدا
ازور. [ اَ وَ ] (ع اِ) لشکر. || (ص ) مایل . کج . کژ. || آنکه یک جانب سینه ٔ او برآمده و جانب دیگر درآمده باشد. پهن سینه . ج ، زور. (منتهی الارب ). || کژسینه . (مهذب الاسماء). || سگ باریک سینه و یکرویه و بدنباله ٔ چشم نگرنده . || آنکه گاه شتافتن یک سو...
-
واژههای همآوا
-
عزور
لغتنامه دهخدا
عزور. [ ع َزْ وَ ] (اِخ ) پشته ٔ جحفه که بر آن راه است . (منتهی الارب ). جایگاهی است یا آبی است ، و گویند آن راه و «ثنیه ٔ» اهالی مدینه است بسوی بطحاء مکه . و برخی آن را ثنیه ٔ جحفة دانسته اند که راه بین مکه و مدینه بر آن قرار دارد. و نیز آن را کوهی ...
-
عزور
لغتنامه دهخدا
عزور. [ ع َزْ وَ ] (ع ص ) بدخلق و بی غیرت در حق زن خود. (منتهی الارب ). سیی ءالخلق . (اقرب الموارد).
-
عذور
لغتنامه دهخدا
عذور. [ ع َ ذَوْ وَ ] (ع ص ) فاحش و فراخ شکم (خر). || مرد بدخوی سنگدل . || پادشاه سخت و درشت . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
عظور
لغتنامه دهخدا
عظور. [ ع َ ] (ع ص ) پرشکم از هر شراب که باشد. ج ، عُظُر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
ازور
لغتنامه دهخدا
ازور. [ اَ وَ ] (اِخ ) کوهی است در افریقا اندر بلاد کزولة، طول آن ده روزه راه است و آن از بحرالمحیط خارج شود و در وی قطعات آهن یافت شود. (نخبة الدهر دمشقی ص 239).
-
ازور
لغتنامه دهخدا
ازور. [ اَ وَ ] (ع اِ) لشکر. || (ص ) مایل . کج . کژ. || آنکه یک جانب سینه ٔ او برآمده و جانب دیگر درآمده باشد. پهن سینه . ج ، زور. (منتهی الارب ). || کژسینه . (مهذب الاسماء). || سگ باریک سینه و یکرویه و بدنباله ٔ چشم نگرنده . || آنکه گاه شتافتن یک سو...
-
جستوجو در متن
-
آژور
لغتنامه دهخدا
آژور. (ص مرکب ) در بعض فرهنگهاآزور ضبط کرده اند و بیت انوری را که در فرهنگها برای آزور نیز شاهد آمده مثال آورده اند. و ظاهراً تصحیف آزور باشد.
-
آزآور
لغتنامه دهخدا
آزآور. [ وَ ] (ص مرکب ) حریص . مولَع. آزپرور. آزور.