کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آزمندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آزمندی
لغتنامه دهخدا
آزمندی . [ م َ ] (حامص مرکب ) حرص . ولع. طمع. شره . پرخواهی : ایا دانشی مرد بسیارهوش همه چادر آزمندی مپوش . فردوسی .دگر آزمندیست اندوه و رنج شدن تنگدل در سرای سپنج .فردوسی .
-
جستوجو در متن
-
علش
لغتنامه دهخدا
علش . [ ع َ ] (ع اِمص ) سبکی . (ناظم الاطباء). || آزمندی و حرص . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسن ).
-
وداق
لغتنامه دهخدا
وداق . [ وِ ](ع اِمص ) آزمندی گشن . یقال : بها وداق . (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وَداق شود.
-
هکعة
لغتنامه دهخدا
هکعة. [ هََ ک ِ ع َ ] (ع ص ) ناقه ٔ فروهشته از شدت آزمندی گشن . (منتهی الارب ).
-
هدمة
لغتنامه دهخدا
هدمة. [ هَِ دَ م َ ] (ع اِ) آزمندی ماده نر را. || (مص ) سخت گشن خواه گردیدن ناقه . (منتهی الارب ).
-
لعص
لغتنامه دهخدا
لعص . [ ل َ ع َ ] (ع اِمص ) دشواری . || نیک آزمندی و حرص در خورد و نوش . (منتهی الارب ).
-
مسنبة
لغتنامه دهخدا
مسنبة. [ م َ ن َ ب َ ] (ع اِمص ) حرص و آزمندی سخت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
نجاءة
لغتنامه دهخدا
نجاءة. [ ن َ ءَ ] (ع اِ) خواهانی . آزمندی . (آنندراج ). شهوة و شدت نظر سائل به طعام . (از المنجد) (از اقرب الموارد): نجاءة السائل ؛ خواهانی و آزمندی سائل ، منه الحدیث : ردوا نجاءة السائل باللقمة؛ أی ردوا شدة نظره الی طعامکم . (منتهی الارب ) (ناظم ال...
-
انتعاظ
لغتنامه دهخدا
انتعاظ. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) باز و فراز کردن ماده کس خود را از غایت آزمندی فحل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). باز و فراز کردن ماده شرم را از بسیاری آزمندی . (یادداشت مؤلف ). || سخت آزمند شدن مرد و زن بجماع . (آنندراج ). انعاظ. (از قاموس ا...
-
شغم
لغتنامه دهخدا
شغم . [ ش َ غ ِ ] (ع ص ) آزمند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حریص . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) آزمندی . (از اقرب الموارد).
-
پاسه
لغتنامه دهخدا
پاسه . [ س َ / س ِ ] (اِ) تاسه . تلواسه . میل کردن به هر چیز.(برهان ). آزمندی . || غم و اَندوه و فشردن گلو. (برهان ). و ظاهراً این صورت مصحف تاسه باشد.
-
چشم تنگی
لغتنامه دهخدا
چشم تنگی . [ چ َ / چ ِ ت َ ] (حامص مرکب ) آزمندی . حرص ورزی . بخل و حسد. تنگ نظری . تنگ چشمی . رجوع به چشم تنگ شود.
-
غراء
لغتنامه دهخدا
غراء. [ غ َ ] (ع مص ) آزمندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حریص شدن به چیزی بی آنکه وادارکننده ای باشد. (از اقرب الموارد). غَراً. (اقرب الموارد). || سرد شدن : غری الغدیر؛ برد ماؤه . || تمادی در خشم . (اقرب الموارد).
-
سدم
لغتنامه دهخدا
سدم . [ س َ دَ ] (ع اِ) اندوه یا اندوه مع پشیمانی یا خشم مع اندوه و آز و شیفتگی و آزمندی چیزی ، و یقال : ما له هَم ّ و لا سدم الا ذاک . (منتهی الارب ).